خوشتیب بود اما برای خدا🌹 ✨در باشگاه کشتی بودیم. آماده می‌شدیم برای تمرین. ابراهیم هم وارد شد. چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد. ✨تا وارد شد بی‌مقدمه گفت: ابرام جون، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده! تو راه که می‌اومدی دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف می‌زدند! ✨بعد ادامه داد: شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی. کاملاً مشخصه ورزشکاری! ✨به ابراهیم نگاه کردم. رفته بود تو فکر. ناراحت شده بود. انگار توقع چنین حرفی را نداشت. ✨جلسه بعد تا ابراهیم را دیدم خنده‌ام گرفت. پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی لباس‌ها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود! از آن روز به بعد این‌گونه به باشگاه می‌آمد! ✨بچه‌ها می‌گفتند: بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه می‌یایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم، اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می‌پوشی! ✨ابراهیم به حرف‌های آن‌ها اهمیت نمی‌داد. به دوستانش هم توصیه می‌کرد که: اگر ورزش برای خدا بود، می‌شه عبادت؛ اما اگه به هر نیت دیگه‌ای باشه ضرر می‌کنین. ❤️ ╔═.🍂.════🖤══╗ @man_montazeram ╚═🖤═════.🍂.═╝