ما در محبت رساندن سختی می‌کنیم، ماهمان‌بنده‌ای‌هستیم‌ که به‌جایِ‌خوابِ خودش‌وابسته است!همان که اگر کسی‌ در جای او بنشیند شاکی می‌شود! پس ! چگونه بتوانیم در زمرهٔ آدم‌های خاص درگاهت درآییم و «تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» از آنچه بدان دل بسته‌ایم ببخشیم؟ . ما زود دل می‌بندیم و سخت رها می‌کنیم! همانا که از این همه وابستگی و دل نکندن «قَسَتْ قُلُوبُكُمْ» دل‌هایمان سخت و سنگین شده«كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً»چونان سنگ و سخت‌تر از سنگ حتی! آیا تو که «فالِقِ الْإِصْباحِ» شکافندهٔ تاریکی‌ها . و آورندهٔ نور و صبحی تا آدمیان برخیزند و کار خود از سر گیرند، این دل‌های سنگ شده را نخواهی شکافت؟ تا «الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ» تا از آن آبی زلال جاری شودو وجودمان را بشوید؟تا دل کارش را ازسرگیردو«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»به‌سویت‌بگریزد؟ مایادمان‌نرفته«نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ» نعمتت‌را بر خودمان... . چه رفاقت‌های صمیمی که در ابتدا «إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً» دشمن هم بودیمو تو«فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ»بین‌دل‌هایمان رأفت ایجاد کردی! از تو می‌خواهیم، که تو قادری بر «وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ » زیر و رو کردن قلبی که «قاسِياً مَعَ الْوَسْواسِ مُتَقَلِّباً» سنگ‌ شده و در حوادث روزگار غلت می‌خورد واراده‌ای از خود ندارد! . تو را یاد می‌کنیم به «مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ» بودنت و از تو می‌خواهیم وقتی «هَدانا لِهٰذا»دست قلبمان را گرفتی « لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا» منحرفمان نکنی، چرا که از جاده خارج نشدن از جاده آمدن سخت‌تر است. ...🌱✨!