#من_منتظرم!
اصبغ بن نُباته اصرار کرد به امام مجتبی -من رفیق سی ساله ی باباتم بذار دم آخر من برم بالا سرش ول کن
+فرمود اصبغ دستم رو نگاه کن این دست رو می شناسی؟ -بله آقا. کیه که‌نشناسه...این دست خیبر شکنه. +اصبغ دستم رو می خوام بیارم بالا جون ندارم. -برای‌همچین روزی آماده ای؟- دست خیبر شکن علی بالا نیومد....😭💔 یا امیرالمؤمنین 😭😭😭