جرأت بیان مصرع چهارم رو ندارم.. یه نامسلمونی گفت ای امیر حالا که خدا به تو پیروزی داده من نماینده‌ی یک کشور دیگر هستم به ما هم از این‌ها هدیه‌ای بده...