#احسن_القصص
🍀آیت الله شیخ جعفر مجتهدی(۲۹)
استاد مجاهدی نقل کردند :
به خاطر دارم كه در معیت آقای مجتهدی، ناهار را میهمان یكی از دوستان بودیم. صاحب خانه بر خلاف قولی كه داده بود سفره نسبتاً رنگینی را تدارك دیده و سرگرم كشیدن غذا بود.
جناب مجتهدی كه در كنار سفره نشسته بودند غذا صرف نمیكردند ولی چشم از سفره هم بر نمیداشتند! اصرار صاحب خانه به ایشان برای طرف غذا سودی نداشت و میفرمودند:
شما راحت باشید! من چندان میلی به غذا ندارم.
دوستان میدانستند كه باید به ایشان اصرار نكنند و راحت شان بگذارند، شاید صاحب خانه تصور میكرد كه جناب مجتهدی نوع غذا را نپسندیدهاند واز آن خوششان نمیآید!
به هر حال سفره بر چیده شد و تمامی دوستان به دنبال یافتن پاسخی برای این سئوال بودند كه:
چرا ایشان گرسنه از سر سفره برخاستند و حتی لقمهای از غذا تناول نكردند؟!
فردای آن روز به خدمت شان شرفیاب شدم. تنی چند از دوستان نیز حضور داشتند. مرحوم مصطفوی از ایشان پرسید:
دیروز ظهر، چرا غذا میل نفرمودید؟!
گفتند:
آقاجان! من در آن سفره غیر از خون نمیدیدم! این غذا از پول نزول تهیه شده بود و خوردن نداشت!
ما همگی صاحبخانه را میشناختیم، مردی نبود كه آلوده به نزول باشد. زندگی متوسطی داشت و با عفاف و كفاف زندگی میكرد و هضم فرمایش جناب مجتهدی برای دوستان دشوار بود.
ساعتی گذشت و مردی كه دیروز مهمانش بودیم، آمد، هنگامی كه آقای مجتهدی برای تجدید وضو از اتاق بیرون رفتند، آقای مصطفوی از آن مرد پرسید:
غذای دیروز را از چه پولی تهیه كرده بودید؟!
ادامه دارد....
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2