🔶 افتخار همه‌‌ی ما نوکری اباعبدالله علیه السلام است. و در این راه چه الگویی بهتر از جناب جُون، حسین علیه السلام. ، مأمور آماده کردن تیرها و شمشیرها بود. نگاهی به اصحاب کرد. خیلی‌ها شهید شده بودند. دلش تاب نداشت . میدان که خواست، جواب امام این بود: «من به تو اجازه می‌دهم جان خود را برداری و بروی؛ تو نباید خودت را گرفتار ما کنی.» اشکش بند نمی آمد. گفت: «پسر پیامبر! می‌دانم بدنم بدبو است، می دانم نسبم پست و رنگم سیاه است. از شما می خواهم بر من منت بگذاری و در بهشت را به رویم باز کنی. به خدا قسم من از شما جدا نمی‌شوم، تا وقتی خون سیاهم با خون شما مخلوط شود»[۱]. وی پس از اقامه نماز جماعت همراه امام حسین علیه السلام، از ایشان اجازه گرفت و به میدان رفت و رجز خواند و پس از کشتن ۲۵ نفر به شهادت رسید[۲] 🔻 نقل شده است که امام حسین علیه السلام بر سر بالینش آمد و این گونه دعا کرد: «اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ الأبرارِ وَ عَرِّف بَینَهُ و بَینَ مُحمدٍ و آلِ مُحمدٍ»[۳]؛ (خدایا! رویش را سفید و بویش را خوش گردان و با نیکان محشور کن و با محمد و آل محمد آشنا ساز). 🔻در چنین روزهایی و بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعى از بدن شریف جون را پیدا کردند در حالى که صورتش نورانى و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند[۴]. ⚠️ ما نیز باید همچون جُون، خود را در مقابل امام خویش هیچ بدانیم؛ آنگاه ارزش پیدا می‌کنیم. ما مثل «صفر»های بی ارزشی هستیم که اگر در کنار «یک» امام زمان خویش قرار گرفتیم ارزش پیدا می‌کنیم. ۱- محمدرضا عبدالامیرانصاری، زندگانی شهید کربلا، جون بن حوی. ۲- دایره المعارف تشیع، ص۵۲۱؛مناقب شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۳. ۳- اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۵؛ نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص۲۶۳. ۴- منتخب التواریخ : ص ۳۱۱. http://www.manbarak.ir ✅ برای عضویت در کانال منبرک در روی لینک زیر کلیک کنید: http://eitaa.com/joinchat/1587740672C316ff671c3