💠 : ♦️ تاراج اموال و سرمايه هاي ملي: از ورود من زياد نگذشته بود كه يكي از پيشخدمت هاي مخصوص در حالي كه يك سيني طلا را سردست گرفته بود و روي سيني ،تور پهن كرده بودند، وارد شد و سيني را در مقابل شاه نگه داشت. شاه، تور را كنار زد. برق يك انگشتر الماس كه وسط سيني قرار داشت، چشمها را خيره كرد. ♦️شاه،انگشتر را برداشت و آن را به نرمي در انگشت من كرد. اين كار او به منزله ي اعلام رسمي نامزدي ما بود. شاه به من گفت: قدر اين انگشتر را بدان. چون صرفنظر از اينكه ميليونها قيمت دارد،قديمي و تاريخي هم هست،زيرا جزو غنايمي است كه نادر بعد از فتح هند با خود به ايران آورد!. بعد از رد و بدل شدن حلقه،همه مبارك باد گفتند. ملكه ي مادر روي سر من سكه هاي طلا شاباش كرد...پيراهن عروسي در فرانسه دوخته شده بود و مرواريد و جواهر دوزي شده بود و بيش از بيست كيلو وزن داشت. ♦️ملكه بخاطر بيماري، نمي توانست وزن اين لباس و دنباله ي ده متري اش را بدنبال خود بكشد ،اين بود كه دستور دادند با قيچي، دنباله ي 10 متري لباس را در همان جشن عروسي ببرند... ✍🏻 (خاطرات ثريا- همسر دوم شاه) ✍️ من انقلابی‌ام @manenqelabiam