🌟♦️🌟
دوسه باری کار به نهایت رسيد و عرصه بینهایت تنگ شد.
یادم هست زیرسقف آسمان، الهی عظم البلا را از عمق جان و با چشم گریان خواندم.
گره بازشد.
آن طور که با چشم دل ببینم و بدانم کار خودتان بوده. 😍
فرمودهاید:
دردهای ما، اول به جان شما مینشیند، بعد بر قلب خودمان. 😰
به خودمان که نگاه میکنم، این خودمان خیلی زیاد است، و این دردها خيلي عميق. 😞
جور همه را با جان میکشيد، بدون اینکه بفهمیم، یا حتی بدانیم. 😞😭
اما ... يک دردی هم هست که ما نداريم و شما جور آن یکی را بيشتر از همه میکشيد.
غصهای که نمي خوريم،
زخمی که نبردهایم،
داغي که ندیده ایم. 😰
«نیستید» و به نبودنتان عادت کردهایم. 😞😰
دنیای بدون شما را دوست میداریم، آن چنان که انگار نه انگار واسطهی همهی دوستداشتنیهایش شماييد.
راستش را بخواهید، ما اصلاً نبودنتان را نفهمیدهایم، غيبتتان به چشم ما نمیآید، مگر همان وقتها که عرصه تنگ میشود و کار به نهایت می رسد.
و شما باز مرام میگذاريد،
بعدازهر «عظم البلا» که نه،
قبل از وقوع غم، ظهور میکنید برای قلب ما،
درد میکشید
و دردميکشید و درد می کشيدو گره می گشایید.
بدعادتمان کردهايد خلاصه.
یک چیزی بگويم؟
بیزحمت، اگر میشود، غم نبودنتان را هم هنوز نيفتاده است توی دلمان، به داد برسيد که این درد را کشیدن، ديگر واقعاً کار ما نیست.
کار خودتان است،
درد نکشیدهمان را مثل هميشه خودتان بکشيد،
خودتان درمان کنيد.
برای آمدن،
برای زودتر آمدن،
خودتان کاری کنید!
🌟♦️🌟
#اللهم_عجّل_لولیّک_الفرج
✍
#م_نظری
🔗
#منگنهچی
http://eitaa.com/joinchat/1637810190C4e7588d495