تعهد ‌┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄ می‌گفت: «نمی‎خواهم بیشتر از این بدانم. دلیلی ندارد. من انسان مؤمنی هستم. به همه چیز اعتقاد دارم. فقط فکر نمی‌کنم هنوز هم بشود به یک چیزهایی عمل کرد، به هرحال ضرورت اقتضا می‌کند بروز باشیم و با دلچسب عمل کردن، جای خودمان را پیش کسانی که اعتقادی به خدا ندارند، محکم کنیم تا بتوانیم آن‌ها را هدایت کنیم.» گفتم: «خب این یعنی احساس تعهد می‌کنی نسبت به ایمانت؟» گفت: «من همین‌قدر که بتوانم خودم را نجات دهم، هنر کرده‎ام. دلیلی ندارد به دیگران کار داشته باشم.» گفتم: «پس مسئولیت اجتماعی چه می‌شود؟ مثال کشتی سوراخ کردن یادت رفته؟» گفت: «من فقط می‌گویم من این کارها را نمی‌کنم. اعتقادی ندارم که به مردم کارداشته باشم. کار خودم را می‌کنم. خدا را شکر موفق هم هستم. حالا اگر عده‎ای می‌خواهند جهنمی باشند، به من وتو چه ربطی دارد؟ خودمان را سکه‌ی یک پول کنیم که آیا هدایت شود یا نشود؟» گفتم: «ایمان، تعهد می‎آورد، تعهد هم تنها معنی‌اش این است که به ملزوماتش عمل کنی. اصل خیر خواهی و دعوت دیگران به خیر مگر کار بدی است؟ اگر نخواهی به تعهدی که ایمان برایت ایجاد می‌کند عمل کنی، نمی‌توانی اسم مؤمن روی خودت بگذاری. بقول قرآن، نگو «آمنا» بگو «اسلمنا». با این طرز فکر باید گفت تو فقط اسلام آورده‌ای!» ‌┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄ ‌┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄ @mangenechi ‌┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄