🔵 داستان نویسنده: 🔴 رمان داعش اندکی نزدیک تر (قسمت سیصد و هشت) علاوه بر آقای پناهی بقیه حاضران هم به صالح نگاه کردن. آقای پناهی که با حرفای اولیه ی سعد حدس زده بود صالح شبهه ی زیادی تو ذهن داره، فکر کرد چه جوابی به سوال او بده که خوب و‌قابل باور باشه. دوباره دستی به ریش مشکی کوتاهش کشید و گفت: حرفی که میخوام الان بزنم رو خواهش می کنم جایی بازگو نکنید چون بنده راضی به گفتنش نیستم و مدیونی داره براتون! دوباره سعد به حرف اومد و گفت: حاجی خیالت راحت اهالی اینجا همه به رازداری معروف هستن! آقای پناهی سرشو به علامت تأیید بالا و پایین کرد و گفت: ان شاء الله همین جوره که می فرمایین! گفتم که بیشتر روحانیون انسان های متدین و اهل عمل خیر و بی حاشیه ای هستن اما متأسفانه هستن کسانی که با لباس روحانیت دست به اعمالی می زنن که مردم رو بدبین و متنفر می کنه. یادمه 4 سال پیش که تازه معمم شده بودم تو حرم شاه عبدالعظیم یه سری جلسات آشنایی با قرآن و احکام و اخلاق و مسائل روز برای عموم مردم ترتیب داده بودم که هفته ای سه جلسه و در عصر روزهای فرد هم بود. جلسه خیلی طولانی نبود و معمولاً 2 ساعت بیشتر طول نمی کشید و من همون دو ساعت نهایتاً نیم ساعت قبل و نیم ساعت بعدش در حرم بودم بعد به خونه می رفتم. یه آقایی بود که اتفاقاً از هم دوره های خودم بود البته من قم درس خونده بودم و اون تهران. این آقا خونه ای در نزدیکی های حرم اجاره کرده بود و خیلی رفتارهای عجیب و مشکوکی داشت دور از جون شما هر هفته با یه خانمی در محل دیده میشد ازش هم می پرسیدی این خانم کیه جواب های متناقضی می داد! از خانم و خواهر گرفته تا دختر عمو و دختر خاله و نوه ی عمه و .... بگیر تا همکلاسی و همکار و این جور چیزا! من متوجه شده بودم که تو محل خیلی در مورد این آقا گفتگو می کنن و واقعاً داره برای مردم شبهه پیش میاد اونم به طرز وحشتناک! یه روز رفتم در خونه ش و بهش تذکر دادم و گفتم ببین برادر من شما هر کاری تو پستوی خونه ت می کنی حسابش با خداست و خودش می دونه چه جوری باهات تا کنه اما وقتی تو محل و اجتماع هستی و رفتارهای نابه هنجار داری علاوه بر این که به خاطر اون رفتار ناهنجارت گناه کردی، یه گناه اضافه تر هم به خاطر اشاعه ی منکرات در جامعه داری و یه گناه خیلی بزرگتر هم به خاطر بدبین کردن مردم به دین خدا و روحانیت و جایگاه علمای دین! خوهش می کنم یا این طرز رفتار رو کنار بزار یا مجبورم مقامات مربوطه گزارش بدم که جلوتو بگیرن! اونم به عوض این که خجالت بکشه و سعی کنه رفتارشو اصلاح کنه سر و صدا راه انداخت و منو از در خونه ش راند. بعدشم سعی کرد برام پاپوش درست کنه. در بین مردم شایع کرده بود که من از نذورات و اموال حرم می دزدم! خیلی روزهای بدی بود مردم نگاه بدی به من داشتن آبروم در معرض خطر بود. متولیان حرم هم در مورد این ادعا مفصل تحقیق و جستجو کردن اما خوشبختانه چیزی از اموال و نذورات کم نشده بود که بخواد دزدیده شده باشه! خلاصه این آقا که با این ادعای نادرست و اون رفتارهای ناجور حسابی آبروش رفته بود و تحقیر شده بود، اما متاسفانه به جای اینکه خجالت بکشه و در رفتارش تجدیدنظر کنه یا حداقل از اون محل بره ! یه روز وارد حرم شده بود که مقداری از اموال و نذورات رو برداره و به من نسبتش بده اما خواست خدا این بود که یکی از خادمین به رفتارش مشکوک میشه و حواسشو داده بود بهش و در حین سرقت از صندوق قرض الحسنه ای که در حرم وجود داشت دستگیر شد و سر از کلانتری و دادگاه درآورد!! متاسفانه رفتارهاش خیلی به باور دینی مردم ضربه زد و این هم خواست خدا بود که با اینکه اون میخواست آبروی منو به صرف انجام یه نهی از منکر به حق ، ببره اما خدا مکرشو به خودش برگرداند و خودش دچار خواری و مجازات شد ادامه دارد ..... 🔴 کانال منو درسام سروش 👇👇 @s_mano_darsam ایتا 👇👇 @manodarsam