🔺 فهم عالمان از دین، لزوماً عین دین نیست/▪️نقد و ابطال دیدگاه علما، به معنای نقد و ابطال خود دین نمی باشد/ ▪️اگر فهم علما از دین عین دین باشد، پس باید به تعداد آراء علما دین داشته باشیم! 🔹 پس از اینکه قبول کردیم در بین علما اختلاف نظر وجود دارد، مشخص می شود رأی هیچ یک از علما مساوی خود دین و مذهب نمی باشد؛ یعنی هر عالمی باید بگوید «این نظر و برداشت من از دین است» - که ممکن است مطابق با واقع باشد یا نباشد - نه اینکه بگوید «دین این را می گوید»؛ به دو دلیل: 1⃣ دلیل اوّل: لازمۀ اعتقاد فوق (مساوی بودن برداشت یک عالم از دین، با خود دین) این است که به تعداد نظرات علما، دین وجود داشته باشد؛ یعنی اصل دین متعدّد و متکثّر باشد که هیچ کس این سخن را نمی پذیرد. به بیان دیگر، حقیقت دین، واحد است و آراء علما متعدد، و اگر برداشت شخصیِ عالمان از نصوص دینی عین دین و مذهب باشد، در نتیجه به تعداد آراء مختلف باید دین وجود داشته باشد! 2⃣ دلیل دوّم: دوّمین دلیل در ابطال نگرش نادرستِ مذکور این است که در یک چنین فرضی ضعف، نقص و حتّی بطلان دیدگاه علما به خود دین نسبت داده شود؛ زیرا وقتی هر عالمی هر چه گفت نظر خودش را عین دین و باطن قرآن دانست، وقتی دیدگاهش ضعفی داشته باشد، لزوماً اصل دین ناقص خواهد بود؛ چرا که اجتهاد عالم، عین دین پنداشته شده و نه برداشت شخصی او از آیات و روایات. اگر دیدگاه عالمان دین عین خود دین است، پس دیگر معنا ندارد که یک عالم، به محض مواجهه با اجتهاد و فهم متفاوت و متعارض دیگران، آنها را جاهل و حتی غیر عادل بخواند!! چرا که ایشان هم در پاسخ به وی خواهند گفت برداشت ما هم عین دین است و هر اعتراضی به فهم ما از دین، به معنای زیر سؤال بردن اصل دین و پیامبر و اهل بیت (ع) است!! ✔️ بنابراین اثبات شد که اگر عالمی رأیی دربارۀ معارف دینی داشته باشد، این رأی منسوب به خود او است و نه منسوب به دین و مذهب. با توجه به مطلب فوق، کسی حقّ ندارد نظر هیچ یک از علما را جایگزین دین یا شریعت بداند و هر چه او گفت را خود دین بپندارد؛ چرا که این فقط معصومین (ع) هستند که قول و فعلشان عین دین و حقّ مطلق است. غیر از معصومین، هر عالمی از هر آیین و مذهبی که باشد (شیعی، سنی و ...) نظر و اجتهاد او (چه در اصول دین و چه در فروع دین) مقدّس و فوق مرتبۀ نقد و ابطال نمی باشد. البته هر یک از علما به تناسب شأن و جایگاه علمی خود، قطعاً از احترام برخوردارند و از نظراتشان باید استفاده شود، اما هر چه قدر هم که مرتبۀ علمی ایشان بالا باشد باز هم در معرض خطا و نقد قرار دارند و تصور اینکه دیدگاه فردی غیر از معصومین (ع)، مصون و فراتر از نقد و ارزیابی باشد، چیزی جز توهّم نمی باشد. 🔴 پس باید به این نکتۀ مهم توجه داشت که بین فهم از دین، و حقیقت و واقعیت دین تفاوت وجود دارد. نظر علمای دین گاهی به واقع اصابت می کند و گاهی هم اصابت نمی کند و هیچ عالمی نمی تواند یقین صددرصد پیدا کند که مثلاً از میان ده نظریه، دیدگاه او به واقع اصابت کرده و آراء دیگران بر خلاف واقع در آمده است، مگر کسی که معصوم باشد – که نیست - یا اینکه علم غیب داشته باشد تا بتواند لوح محفوظ را مشاهده کند که در این صورت هم نظرش فقط برای خودش حجّت است و نه برای دیگران. ❇️ اکنون با مشخص شدن این مطلب اساسی، دیگر کسی حق ندارد مخالف نظر خود را تکفیر و تفسیق نماید و او را منکر اصل دین بداند و وی را غیر عادل و گمراه و جاهل و... بنامد. اعتقاد به این مبنا (عدم یکسان پنداری فهم علما با خود دین)، باب بسیاری از اتهامات، توهین ها و تکفیرها را می بندد. وقتی نظر یک عالم نقد می شود، این برداشت او از نصوص دینی است که مورد نقد و بازاندیشی واقع می گردد نه اینکه به خود دین نقد وارد باشد، اما برخی از اهل علم – در اثر عدم تفکیک فهمشان از دین با خود دین آنچنان که در لوح محفوظ و علم الهی ثبت است - نقد به نظر خودشان از آیات و روایات را نقد به اصل دین و اهل بیت (ع) توّهم می کنند! 📚📚📚 آیت الله سید کمال حیدری، مفاصل اصلاح الفکر الشیعی، ص ۳۵۶ و ۳۵۷. ✅ @alhaydarii_fa