🌷برخورد متقیان با خیانتکار "پس از یاد خدا و درود! همانا من تو را در امانت خود شرکت دادم، و همراز خود گرفتم، و هیچ یک از افراد خاندانم براى یارى و مددکارى، و امانت دارى، چون تو مورد اعتمادم نبود، آن هنگام که دیدى روزگار بر پسر عمویت سخت گرفته، و دشمن به او هجوم آورده، و امانت مسلمانان تباه گردیده. و اختیار از دست داده، و پراکنده شدند، پیمان خود را با پسر عمویت دگرگون ساختى، و همراه با دیگرانى که از او جدا شدند فاصله گرفتى، تو هماهنگ با دیگران دست از یاریش کشیدى، و با دیگر خیانت کنندگان خیانت کردى، نه پسر عمویت را یارى کردى، و نه امانت ها را رساندى. گویا تو در راه خدا جهاد نکردى! و برهان روشنى از پروردگارت ندارى، و گویا براى تجاوز به دنیاى این مردم نیرنگ مى زدى، و هدف تو آن بود که آنها را بفریبى! و غنائم و ثروت هاى آنان را در اختیار گیرى. 🍀پس آنگاه که فرصت خیانت یافتى شتابان حمله ور شدى، و با تمام توان، اموال بیت المال را که سهم بیوه زنان و یتیمان بود، چونان گرگ گرسنه اى که گوسفند زخمى یا استخوان شکسته اى را مى رباید، به یغما بردى، و آنها را به سوى حجاز با خاطرى آسوده، روانه کردى، بى آنکه در ا ین کار احساس گناهى داشته باشى. 🌺نکوهش و برخورد مولا از سوءاستفاده در المال " دشمنت بى پدر باد، گویا میراث پدر و مادرت را به خانه مى برى! سبحان الله!! آیا به ایمان ندارى؟ و از دقیق نمى ترسى؟ آیا به معاد ایمان ندارى؟ و از حسابرسى دقیق قیامت نمى ترسى؟ اى کسى که در نزد ما از خردمندان بشمار مى آمدى، چگونه نوشیدن و خوردن را بر خود گوارا نمودى در حالى که مى دانى حرام مى خورى! و مى نوشى! چگونه با اموال و و و راه خدا، کنیزان مى خرى و با زنان ازدواج مى کنى؟ که خدا این اموال را به آنان واگذاشته، و این شهرها را به دست ایشان امن فرموده است! بر پس از خدا بترس، و اموال آنان را باز گردان، و اگر چنین نکنى و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را خواهم نمود، که نزد خدا عذرخواه من باشد، و با شمشیرى تو را مى زنم که به هر کس زدم وارد گردید. سوگند به خدا! اگر و چنان مى کردند که تو انجام دادى، از من روى خوش نمى دیدند و به آرزو نمى رسیدند تا آنکه را از آنان باز پس ستانم، و باطلى را که به ستم پدید آمده نابود سازم، به پروردگار جهانیان سوگند، آنچه که تو از اموال مسلمانان به ناحق بردى، بر من حلال بود، خشنو د نبودم که آن را میراث بازماندگانم قرار دهم، پس دست نگهدار و اندیشه نما، فکر کن که به پایان زندگى رسیده اى، و در زیر خاکها پنهان شده، و اعمال تو را بر تو عرضه داشتند، آنجا که ستمکار با حسرت فریاد مى زند، و تباه کننده عمر و فرصتها، آرزوى بازگشت دارد اما راه فرار و چاره مسدود است." 💐نامه 41 حضرت علیه السلام به یکی از فرماندارانش ؛ البلاغه