🔰کلاس درس بادکنک‌ها 🔺معلم به هر دانش‌آموز خود یک بادکنک داد تا آنرا باد کرده، نام خود را روی آن بنویسد و داخل راهرو بیرون کلاس پرتاب کند. بعد معلم شخصا همه بادکنک‌ها را درهم آمیخت و به دانش‌آموزان دودقیقه فرصت داد تا هرکس بادکنک خودش را پیدا کند. اما در آن فرصت کم و ازدحام زیاد، هیچ کس بادکنک خودش را پیدا نکرد. در این‌هنگام معلم گفت: حالا هرکدام از شما، نخستین بادکنکی را که به دست آورد، بردارد و به صاحبش برساند... و همه بچه‌ها در کمتر از دو دقیقه، بادکنک‌های خودشان را به دست آوردند و کاملا ذوق‌زده شده بودند. اینجا معلم بالبخندی به بچه‌ها گفت: 🌻ماجرای یافتن این بادکنک‌ها، مثل قصه شادی و خوشبختی شماست؛ وقتی هرکس در روابط درهم تنیده انسانی، صرفا درپی یافتن بالن خوشبختی خودش باشد، هیچ‌کس سعادتمند نمی‌‌شود؛ اما اگر هرکس، به سعادتمندشدن دیگران کمک کند، حتما خودش هم به خوشبختی می‌رسد!... 🔻دانش‌آموزان هیجان‌زده برایش کف زدند؛ اما معلم سرش را پایین انداخت و به آرامی ادامه داد: 📌وقتی ما در قتل‌عام کودکان و نسل‌کشی فلسطینیان توسط اسرائیل، با سلاح و پولمان شراکت می‌کنیم، امکان ندارد که جامعه‌مان روی خوشبختی را ببیند؛ همچنان‌که در جهان‌ما، دیگر یک یهودی خوشبخت نخواهد زیست! 🔰با این کلام معلم، زنگ مدرسه به صدا درآمد و هریک از بچه‌ها برای چگونگی کمک‌رسانی به غزه، پرسشی را مطرح می‌کرد؛ ناگهان درب کلاس باز شد؛ ۳نفر پلیس وارد شدند، معلم را دستگیر کردند و با خود بردند!... ✍کاش این کلاس و معلم را جایی در غرب می‌یافتم‼️ محمدعلی رامین eitaa.com/maraminhttps://farsnews.ir/Mohammadali_Ramin