🔴 خاطره ای از شیر دلاور لرستان حمیدرضا ابراهیمی شبی با همراهی شهید حسن پور، شهید حمید و تیم اکراد پیشمرگه ، به منظور اجرای عملیات ضربتی با هیز پیشوا (گردان حزب دموکرات مهاباد) در روستای قالوشی‌خان از توابع بوکان درگیر شدیم. در این درگیری برادر عزیز ، شجاع و همراه همیشگی حمید، مرتضی حسن پور به فیض شهادت نایل آمد. در اوج درگیری ، یک آن حمید جنازه مرتضی را به کناری کشید و در زیر نور ماهتاب بر جنازه او گریست و به من سفارش کرد نزد جسد بمانم تا برگردد. در این حین از بالای یکی از پشت بام‌ها نارنجکی به طرفمان پرتاب و دقیقاً سمت چپ جنازه شهید حسن پور منفجر گردید که آثار ترکش آن در عکسهای ثبت شده از جنازه آن شهید بزرگوار کاملاً مشهود است در اثر این انفجار چند عدد ترکش نیز به اعضای بدن من و حمید اصابت که مجروحیت و خونریزی را بدنبال داشت . حمید بدلیل نبود فرصت و با بهره گیری از شجاعت بی مانندش بدون اعتنا به جراحات و با تمام قدرت، عامل پرتاب نارنجک را که از اعضا حزب دموکرات بود به رگبار بست و جنازه وی پس از سقوط از پشت بام ساختمان مشرف به محل استقرار ما متلاشی گردید. پس از این واقعه حمید که رفیق لحظه های سختی و تنگنا بود، دست چپ مرا با سرعت و قدرتی وصف ناشدنی کشید و از مهلکه به در برد. نقشه بعدی او که همواره بر مبنای تسلط کامل بر دشمن پی ریزی می‌شد ، در کوتاه‌ترین زمان ممکن طراحی و اجرا گردید با پوشش یکدیگر وارد خانه ای شدیم که محل کمین و تجمع حدود ۱۰ نفر از اعضا حزب دموکرات بود. حمید با شجاعت بی نظیرش به محض ورود به محوطه ساختمان و با به رگبار بستن دشمن ؛ تعدادی از آنها را به هلاکت رسانده و تعدادی را نیز مجروح نمود. باقیمانده دشمن که از این تک بی نظیر انفرادی و حمله متهورانه هاج و واج مانده بودند فرار را بر قرار ترجیح داده و از محل حادثه گریختند. بعد از شکست سخت دشمن در روستای قالوشیخان و جمع آوری اجساد و غنایم ، صبح على الطلوع همراه بقيه پیشمرگه های کرد به پایگاه خودمان در شهر بوکان بازگشتیم در واقع شجاعت بی بدیل ، عشق به میهن ، قدرت و ابتکار عمل و طراحی جنگی حمید در لحظات بحرانی ، کلید این پیروزی بود و به همگان اثبات شد حمید فرمانده‌ای عاشق و عاقل است و آمیزه ای از تدبیر و عمل را در دفاع از خاک میهن به کار می‌بندد. همین اقدام مدبرانه حمید و ایمان قلبی نیروهای سپاهی و پیشمرگه‌های کرد به وی منجر شد تا عملیاتی در سطحی وسیع تر و بر مبنای شناسایی و به هلاکت رساندن اعضا کادر حزب کومله در منطقه ، طراحی و اجرایی گردد. اجرای این عملیات تا اسفند ماه سال ۶۴ با ثبت موفقیت‌های بی نظیر ادامه یافت و در سال ۶۵ با حضور سردار حاج حسن باقری فرمانده تیپ -بوکان و مدیریت جنگی بی نظیر ایشان تکمیل گردید. *** 🟡دلنوشته اجازه دهید به زبان خودم برایتان بگویم من ساکن سرزمین جنگ بودم ، ادبیات جنگی نمیدانم داریوش گراوند، برادر حقیر شما و فرزند ایران اسلامی ده سال در هوای حمید نفس کشید در آینه اشکهایش منعکس شد و پس از گذر سالها و در روزمرگی‌هایش، با حمید عالمی دارد. از کلمه توصیف ، بیزارم چرا که هیچگاه حق حمید را ادا نکرد. حسرت آن را میخورم ، عمری با حمیدی به سر بردم که در ناب‌ترین و آرام‌ترین خلوت‌هایش حضور یافتم و او را نیافتم. من هنوز نمیدانم جنگاوری که در روشنای روز زهره بر شیران می درید چگونه در فراخنای شب کنج خلوت می‌گرفت و چونان اسیران، دست به دامان گریه می‌شد. از سفری می آیم که ارمغانش نبات ناب اشک است و مرور خاطراتش حمید و حمید و حمید.... دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود؟ اصل خاطره و تصاویر در اینجا shahidd.blog.ir/post/1128 📿 @mardane_khoda