خاطره شهادت شهید شمسعلی اهرون و شهید ایرج میرزایی ، شهدای کوهدشت گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد است وگرنه همه اجرها در گمنامی است محکمه خون شهداء محکمه عدلی است که ما را در آن به محاکمه میکشند……. در آن زمان شهیدان شمسعلی اهرون و ایرج میرزایی در پیرانشهر بودند و آقای فرهاد بازوند نیز جانشین فرمانده سپاه پیرانشهر بود من هم به پیشنهاد آقای بازوند و با توجه به علاقه زیادی که به آقایان میرزایی ، اهرون و بازوند داشتم ذوق زده پذیرفتم اما تلخ ترین روز زندگیم همان روز شهادت این عزیزان بود/الآن که دارم این خاطره را مینویسم اشک در چشمانم حلقه زده و انگشتانم بی حس… یکروز صبح که به همراه آقای بازوند از کوهدشت به سمت پیرانشهر حرکت کردیم در طی مسیر که مسیر بسیار طولانی هم بود تمام دلخوشی ام این بود که شب به پیرانشهر میرسیم و باز هم دور هم جمعیم و بهمون خوش میگذره اما متاسفانه پیرانشهر که در آن چهار پادگان مهم قرار داشت بطور شدیدی بمباران شده بود حتی در یکی از پادگان‌ها چهل تکاور شهید شده بودند یکی از جاهایی هم که بمب اصابت کرده بود مقر بسیج بود که مسئولیت آن بعهده این شهیدان بزرگوار بود /این دو یار آسمانی نیز در همان جا شهید شده بودند تمام دنیا روی سرم خراب شده بود فقط اشک میریختم. اشک میریختم. اشک میریختم / یاد و خاطره شان گرامی باد🌹 از جناب آقای بالنگ که مخلصانه در زنده نگهداشتن یاد شهداء همت مینمایند سپاسگزارم. خاطره از رزمنده : کریم امرایی در ۱۵ اسفند ۱۳۹۲ نقل از سایت میرملاس shahidd.blog.ir/post/1607 📿 @mardane_khoda