پرسید: خوشدلی را از کجا می‌توان به دست آورد؟ گفت: از دوست داشتن! باید دوست داشت. درختی را، گلی را، انسانی را، آفتاب را، زمین را... باید دوست داشتن در دلت جوانه بزند. حرف غریبی دارد، می‌گوید اگر شده گربه‌ای را دوست بدار! «اگر خود گربه باشد دل در او بند» آقای مدیر؛ همهٔ دین و آیین یک کلمه بیشتر نیست: خوشدلی آقای مدیر؛ گفته است دشمنت را دوست بدار! هم همین را می‌گوید: بدی را با خوبی جواب بده تا دشمن، دوست شود. مثل ، به قول : «تو خدایی مگر ای دشمن دوست». دلم لرزید، می‌دانستم هر وقت به این آیه اشاره می‌کند بی‌تاب می‌شود‌. آیه را خواند، با صدای پر طنین و لرزان و چشمانی که به سرعت برق غرق اشک شد: «وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ» نیکی ﻭ بدی ﻳﻜﺴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﺪی ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺷﻴﻮﻩ ﺩﻓﻊ ﻛﻦ؛ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺧﻮﺭد ﻧﺎﮔﺎﻩ کسی ﻛﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺗﻮ ﻭ ﺍﻭ دشمنی ﺍﺳﺖ ﭼﻨﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﮔﻮیی دوستی نزدیک ﻭ ﺻﻤﻴﻤﻰ ﺍﺳﺖ. 📚 حاج آخوند | عطاءالله مهاجرانی | صفحه ۱۳۰ Zil.ink/MardeKaghazi | مرد کاغذی