(۱) 🔹چرا عده‌ای با غدير مشكل پيدا كردند، سؤالی كه هميشه ذهن آدمی را به خود مشغول می‌دارد. مخصوصاً وقتی نگاهت به غدير، نگاهی است كه می‌خواهی از تعامل مردم زمانی با امام عصر خود برای مردم اين زمان با امام عصرمان درسی بگيری چه شد كه از صدهزار نفری كه در غدير بودند و با علی عليه السلام بيعت كردند، فقط عده‌ای انگشت شمار ماندند؟ در اين مجال كوتاه قرار به بحث تاريخی نيست، اما تاريخ عجب عبرت‌هايی است برای ما، از امام جدا شدند، چرا كه؛ 1⃣. امام را نشناختند و جايگاه او را ندانستند. و قدر و منزلت او را درنيافتند، فكر می‌كردند چون با علی، پشت سر علی و يا كنار علی و يا در حلقه و جمعی كه علی عليه السلام كنار پيامبر صلی الله عليه و آله نشسته‌، نشسته‌اند، علی يكی مثل خودشان است؛ چنانكه درباره پيامبر صلی الله عليه و آله هم همين اشتباه را كردند. فكر كردند چون پيامبر، محمد امين بود، ابوطالب عمويش و عبدالمطلب پدر بزرگش بود، با او در حِلفُ الفضول (پيمان ياری از محرومان) بودند يا نبودند. يا اگر سر، روی زانوی او می‌گذاشتند و می‌گفتند: محمد! با ما سخن بگوی و پيامبر صلی الله عليه و آله با تمام مهربانی بی‌آنكه از بی‌ادبی‌شان ناراحت شود، آنان را موعظه می‌كرد و در مقابل بی‌ادبی و توهين‌شان محبت مينمود.[1] يا اگر پيامبر صلي الله عليه و آله خطاهای آنان، فرار از جنگ‌هايشان را ناديده می‌گرفت و يا اگر به دروغ ادعاهايی ميكردند، پيامبر رسوايشان نمی‌كرد. پس پيامبر صلی الله عليه و آله هم يكی مثل خودشان است. لذا فكر ميكردند به جای علی عليه السلام جانشين پيامبر صلی الله عليه و آله خود يا كسی از خودشان ميتواند بنشيند و اين‌گونه بود آن‌كه از پيامبر صلی الله عليه و آله بود را كنار زدند و يكی مثل خودشان[2] را به جای پيامبر صلی الله عليه و آله و علی عليه السلام نشاندند. 2⃣. خود را نشناختن و قدر و منزلت خود را نفهميدن؛ چون ارزش خود را ندانستند و به خود معرفت نيافتند؛ آن‌چه بايد بشوند را نفهميدند و از آن‌چه بودند غافل شده بودند. پنداشتند می‌توانند جای رسول خدا صلی الله عليه و آله بنشينند. فكر می‌كردند چون در نماز جماعت پشت سر پيامبر صلی الله عليه و آله می‌ايستند؛ فكر می‌كردند چون شانه‌هايشان به شانه علی عليه السلام می‌خورد؛ چون در جنگ‌ها حضور داشتند، زود آمدند يا دير آمدند و زود رفتند، صبر كردند يا گريختند؛[3] بالاخره بودند؛ چون پيشانی شان جای مُهر و سجده داشت. چون در مسير هجرت با پيامبر صلی الله عليه و آله همراه بودند.[4] چون فرماندهی در فلان مأموريت يا جنگ داشتند، ادامه دادند يا عزل شدند،[5] موفق بودند[6] يا ناموفق بودند؛ بالاخره فرمانده بودند پس قدر و منزلت والايی دارند. به حدی رسيده‌اند كه جای پيامبر صلی الله عليه و آله بنشينند. به حدی رسيده‌اند كه به راحتی همه عهد و پيمان‌ها، غدير و غير غدير را انكار كنند و جای علی عليه السلام قرار گيرند...... --------------------------------------------- [1] . پيامبر صلى اللّه عليه و اله مالى را تقسيم كرد. مردى از انصار گفت: اين تقسيم براى خدا انجام نگرفته است. چون سخن آن مرد را به اطلاع پيامبر رساندند، رنگ صورتش سرخ شد و فرمود: ((خدا برادرم موسى را بيامرزد كه او را بيش از اينها آزردند و او صبر كرد. اين حديث را احمد در مسند و بخارى در صحيح ج۵، ص۲۰۲ از قول ابن مسعود به سند صحيح نقل كرده است.  [2] . ابی‌بكر پس از آن‌كه با او بيعت شد گفت: أَقِيلُونِي فَلَسْتُ بِخَيْرِكُمْ وَ عَلِيٌّ فِيكُمْ؛ رهايم كنيد من بهتر از شما نيستم و در حالی كه علی در ميان شماست. امير‌المؤمنين عليه السلام نيز در خطبه شقشقيه به آن اشاره فرمود: تعجب آن است كه در زمان حيات خود خلافت را از خود رد می‌كند [و می‌گويد رهايم كنيد] ولی پس از خود ديگری را نصب می‌كند. فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ.. – بحارالأنوار، ج۳۰، ص۵۰۴. [3] . يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ؛ اى آنان كه ايمان آورده ‏ايد هر گاه با تهاجم كافران در ميدان كارزار روبرو شويد مبادا از بيم آنها پشت به دشمن كرده و از جنگ بگريزيد (۱۵انفال). و يا (آيه ۱۵۵آل عمران)  [4] . ...اذ هما في الغار ..(۴۰توبه).  [5] . جريان عزل ابی بكر از بردن آيات برائت به مكه و فرستادن علی عليه السلام به اين ماموريت. و اعلان اين سخن توسط پيامبر كه خدا فرمود «يا خودت يا كسی از خودت»‏ و علی از من است و من از علی؛ اعلام الوری، طبرسی، ص۱۲۵.  [6] . ماجرای هزيمت و شكست و ناممكن خواندن فتح خيبر توسط برخی و خيبر شكنی اميرالمومنين علی عليه السلام؛ امالی مفيد مجلس هفتم، ص۵۴. ✍پدیدآونده: دكتر محمدصابر جعفری 🖨مرکز تخصصی مهدویت @marefatemahdavi