⭕ ای زینب...
◼️ ای زبان علي در کام! با ملت خويش حرف بزن!
ای زن! ای که مردانگی، در رکاب تو، جوانمردی آموخت.
زنان ملت ما اينان که نام تو، آتش عشق و درد بر جانشان می افکند بتو محتاجاند.
◼️ بيش از همه وقت... "جهل" از يکسو به اسارت پنهان و ذلت تازهشان می کشاند و از خويش و از تو بيگانهشان می سازد، آنان را بر "استحمار کهنه و نو"، بر بندگي "سنتهای پوسيده" و "دعوتهای عفن"، برملعبه سازان "تعصب قديم" و "تفنن جديد" به نيروی فريادهایی که بر سر يک شهر- شهر قساوت و وحشت - می کوبيدی، و پايههای يک قصر - قصر جنايت و قدرت را ميلرزاندي - بر آشوب!
◼️ تا در خويش برآشوباند، و تار و پود اين پردههای عنکبوت فريب را بدرند، و تا در برابر اين طوفان برباد دهندهای که وزيدن آغاز کرده است "ايستادن" را بياموزند ، و اين "ماشين هولناک" را که از آنها "بازيچههای جديدی" می سازد، باز برای بلعيدن حريصانه آنچه سرمايهداری به بازار می آورد، برای لذت بخشيدن به هوسهای کثيف بورژوازی، برای شور آفريدن به تالارها و خلوتهای بی شور و و بی روح "اشرافيت جديد"، و براي سرگرمی زندگی پوچ و بی هدف و سرد جامعه رفاه در هم بشکنند، و خود را، از "حرمهای اسارت قديم"، و "بازارهاي بی حرمت جديد" ، به امامت تو ای زینب، نجات بخشند.
🔺ای زبان علی در کام، ای رسالت حسین بر دوش!
ای که از کربلا میآیی، و پیام شهیدان را، در میان هیاهوی همیشگی قداره بندان و جلادان، همچنان به گوش تاریخ میرسانی..
🔺زینب! با ما سخن بگو. ای دختر علی!
مگو که بر شما چه گذشت، مگو در آن صحرای سرخ چه دیدی، مگو که جنایت آنجا تا به کجا رسید، مگو که خداوند، آن روز، عزیزترین و پر شکوهترین ارزشها و عظمتهایی را که آفریده است، یکجا، در ساحل فرات، و بر روی ریگزارهای تفتیده بیابان تف، چگونه به نمایش آورد، و بر فرشتگانش عرضه کرد، تا بدانند که چرا میبایست بر آدم سجده کنند!؟
🔺آری زینب!
مگو که در آن جا بر شما چه رفت، مگو که دشمنانتان چه کردند، و دوستانتان چه کردند؟ آری ای پیامبر انقلاب حسین!
ما میدانیم، ما همه را شنیدهایم، تو پیام کربلا را، پیام شهیدان را به درستی گذاردهای، تو خود شهیدی هستی که از خويش کلمه ساختی، همچون برادرت که با قطره قطره خون خویش سخن می گفت.
اما بگو، ای خواهر، بگو که ما چه کنیم!؟
🔺لحظهای بنگر که ما چه میکشیم! دمی به ما گوش کن تا مصائب خویش را با تو باز گوییم،
با تو ای خواهر مهربان! این تو هستی که باید بر ما بگریی،
ای رسول امین برادر، که از کربلا میآیی و در طول تاریخ، بر همه نسلها میگذری و پیام شهیدان را میرسانی،
ای که از باغهای سرخ شهادت میآیی و بوی گلهای نو شکفته آن دیار را هنوز در پیراهن داری،
ای دختر علی، ایخواهر، ای که قافله سالار کاروان اسیرانی،
ما را نیز، در پی این قافله، با خود ببر!
#علی_شریعتی
@marghoomat