آتش بازي دشمن كه تمام شد و گرد و غبارها فرو نشست، طبق معمول بلند شديم ببينيم تيرو تركش دشمن دامن كدام نازنين را گرفته. از هر طرف صداي آه و ناله و فرياد كمك كمك بچه ها بلند بود و امدادگان دنبال برادراني بودند كه حالشان وخيم تر بود. بين كساني كه حسابي مجروح شده بودند چشممان افتاد به يكي از برادران گروهان كه وقتي سرپا و سركيف بود شمر هم جلودارش نبود؛😕 از همان ها كه اگر بگويي «زلزله» بيراه نگفتي😁 جالب اينكه هيچ كس باورش نمي شد كه او هم روزي زخمي شود و تير و تركش به بدنش كارگر بيفتد. توي همان وضعيت كه همه نگران بودند يكي از هم تيپي هاي خودش سربه سرش مي گذاشت كه: «چي شده؟ چي خوردي؟😳 كجايت خورده؟» او كه لابد مي دانست مي خواهد اذيتش كند چيزي نمي گفت. اما وقتي كه ديد دست بردار نيست با تبسم معني داري گفت: ☺️ «تركش خوره ام.» 😣 حال اين دوستمان هي مي زد به پشتش كه: تف كن! تف كن! معده ات درد مي گيره.😅😂 🌱|@martyr_314