قرار بود سر شب برای بردن جهیزیه بیان ساعت 12 اومدن😒 با اعتراض گفتم : این چه وقته اومدنه ؟ چرا حالا ؟🤨 قبل از اینکه جوابمو بده رو کرد به همه و گفت موقع بردن اثاث هاسرو صدایی نشه! بعد رو کرد بهم و گفت: گذاشتم همسایتون (خانواده شهید اعتباریان) بخوابند. مادرش خیلی دلش می خواست پسرش دوماد بشه اما شهید شد😔 نمیخواستم بفهمه که ما داریم عروسی می کنیم💔 🌷یادش با ذکر