🍃🌺 دوازده بند محاوره نذرِ عشق دوازدهم 🌺🍃 دوباره شبِ نیمه-شعبان شد و تویِ جمکران بیقرارت شدم نشستم غمت رو ورق میزنم دوباره تویِ خلوتِ با خودم زمان؛ لحظه لحظه تو رو یادِشه تو عشقِ قدیمی و امروزه ای شده دلخوشیِ من این گنبدِ دل انگیزِ آبیِ فیروزه ای چراغونیه و تموم حیاط برا جشن میلادِ تو غرقِ نور عزیزِ دلم، چند سالی میشه نداره برام جشنِ بی تو؛ سرور ندارم به جز دیدنت حاجتی بشینه الهی به گوشم صدات توو محرابِ این مسجدِ دلنشین باهات عهد بستم بمیرم برات یه اهلِ دلی دیدم و خواستم به من هم بِدِه راهِ عشق و نشون بهم گفت: هر روز؛ نذر ظهور نمازِ امام ِ زمان(عج) و بخون شبِ عیده و هدیه باید برات بیارم یه دنیا دلِ بیقرار باید تا که برگردی کاری کنم بشه دُورِ خیمه ت پُر از مهزیار همه-آرزومه نگاهم کنی بدونی من و کاش یارِ خودت نشد که بیای و تویِ جمکران تولد بگیرم کنار خودت گناهام زیاده ولی تا ابد خدا شاهده دوست دارم تو رو همه-هفته چشمَم به راهه ولی غروبایِ جمعه ندارم تو رو مقیّد نبودن به ذکرِ فرج شنیدم تو رو خیلی میده عذاب خدا نگذره از کسی که تو رو نمیخواد به قدرِ یه لیوانِ آب به قران قسم خیلی دلتنگتم به همصحبتی با تو دارم نیاز میخوام که برام توو نجف سورهٔ "محمد(ص)" بخونی با صوتِ حجاز دلم رفته سرداب و حیفه نگم شبِ جشنِ میلادت از سامرا همونجا که نیمه شبا توو قنوت برا شیعیانت میکردی دعا دلم رفته از سامرا؛ علقمه که عمریه دارن با هم رابطه تموم شه تا که غیبتِت زودتر أباالفضل(ع) باید بشه واسطه! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅