بوسه‌ی آخر دلشوره لحظه‌ای امانم نداد. همان طور که سوره واقعه را زمزمه می‌کردم از جا برخاستم. در اتاق نیمه باز بود. از لای در آرام سرک کشیدم. در گوشه‌ای آرام خوابیده بود. دلم برایش غنج رفت. با قدم‌هایی نرم به سمتش رفتم. کُنده زانو و کف دست را به زمین تکیه دادم. خم شدم و بوسه‌ای بر گونه‌هایش نهادم. او را در آغوشم گرفتم تا در جایش بخوابانم. محو تماشای لبخند گوشه لبانش بودم اما صدای همهمه‌ای که در گوشم پیچید رویاهایم را بر باد داد. 😭 😭 😭 به یاد شهدای مظلوم غزه و به امید پیروزی مردم مقاوم غزه صلوات | | | @masaf5