سلام.داستان چای و اتفاقاتش سر درازی داره که من به صورت مختصر بعضی هارو براتون میگم
چندین سال قبل حدودا اوایل انقلاب صنعت چای بسیار پر رونق بود،و بسیاری از چایکاران با همان پول چایی، توانستند بسیار رشد و ترقی کنند و به فکر این افتادند که باغات خود رو گسترش بدهند،حدود پاییز هر سال دانه های سیاه چای رو میچیدند در یک مکانی خزانه گیری میکردند و بعد از گذشت یک سال که همان دانه ها تبدیل به نهالهای کوچک و جوان میشد انها را به زمین های کشاورزی منتقل میکردند و به این ترتیب هرسال باغ چای خود رو گسترش میدادند.
تا گذشت و اواخر دوره ریاست جمهوری اقای خاتمی چون قرار بود که هزاران تن چای رو وارد کنند و با مافیای چای دسیسه کرده بودن حدود سال 80
از طریق رسانه های محلی و نماینده شهر ما اعلام شد که از امسال چایکاران چایی نچینند و ما به ازای هر یک هکتار هفصد هزار تومان به صورت سالیانه به شما پول میدهیم.در ضمن کارخانه های چای هم به صورت نیمه تعطیل در آمد!
بعد از این خبر خیلی از مردم باغات چای را دست برداشتند و دلخوش از این بودند که آخر سال دولت به ما پول میدهد،
یک سال گذشت،ولی حتی یک ریال هم به حساب هیچ کشاورزی وارد نشد و این خبر یک دروغ محض بود!
همه بدبختی ها از همان سال شروع شد
هزاران هکتار از باغات چای تبدیل به مخروبه شد، افرادی هم مثل ما که هنوز هم چایی میچیدیم و چای را به اشغالی میریختیم تا باغ ما خراب نشود، خداشاهده حدودا ده زنبیل بزرگ چای را به کارخانه بردم که حدودا دو سه تن چای بود، سه شبانه روز کامل تو حیاط کارخونه چایی خوابیدم، صاحب کارخونه رو منت میکردیم که توروخدا چایی مارو تحویل بگیر، ولی میگفتن به ما دستور دادن که چایی رو تحویل نگیریم
و من مجبور شدم تمام دو تن چایی رو داخل زمین های خالی پشت کارخونه بریزم😔
چندین نفر از کشاورزان معترض جلوی فرمانداری لاهیجان اعتراض کردند و شلوغ شد و با کتک کاری ناجا تمام شد و هیج فایده ای نداشت!
چندین هزار از کشاورزان برای اینکه صورت خودشون با سیلی سرخ نگه میداشتن، زمین های خودشون رو به صورت صد متری،دویست متری به تهرانیا فروختن تا چند میلیون پول داخل جیبشون باشه و بتونن شام و ناهار خودشونو بخورند.
اکثر نانوایی های روستاها دفتر تحویل نان داشتند،یعنی در دفتر یادداشت میکردند که فلانی چقدر به نانوایی بدهکار است!
چند سال گذشت و آقای احمدی نژاد به گیلان و لاهیجان اومد، کشاورزا باهاش درد ودل کردن و گفت شما از فردا شروع به چیدن چای کنید من به تمام کارخونه ها میگم که تحویل بگیرند.
احمدی نژاد مثل یک فرشته نجات به داد ما رسید، ولی حیف و صد حیف که هزاران هکتار از باغات تبدیل به خرابه و مخروبه شده بو و صدها هکتار هم فروخته شده بود!
الان دیگه قضیه برعکس شده بود،صاحبان کارخونه ها کشاورزا رو منت میکردند و میگفتن چایی برای ما بیارید ولی دیگه حجم چای کشاورزا خیلی کم شده بود..
چند سالی اوضاع خوب بود و خدارو شکر کم کم چایی داشت رونق میگرفت که به اواخر دوره اقای احمدی نژاد رسیدیم، خشکسالی اومد و صدها هکتار از باغا های چایی از ریشه سوخت، این اتفاق هرگز نیفتاده بود، کشاورزا همه تعجب کرده بودن،باغ چای ما هم نصفش از ریشه سوخت! خیلی عجیب بود چون بوته چای با سرما و گرما از بین نمیرفت و بسیار مقاومه!
خیلی از کشاورزا از دوباره فقیر شدند و هزاران بدبختی که ما مجبور شدیم بخش هایی از زمین هامون رو به غریبه ها بفروشیم تا نون شب داشته باشیم،الان خیلی از روستاها و باغ ها تبدیل به ویلا شده!
یکی دوسال از این ماجرا گذشت ،دولت قیمت چای رو از دوباره افزایش داد و چایی از دوباره رونق گرفت،ما تصمیم گرفتیم که مثل اوایل انقلاب نهال چایی رو پرورش بدیم و باغمون رو ترمیم کنیم که خداروشکر این کار رو تا یه جاهایی انجام دادیم ولی زمانبر هست چون پنج سال طول میکشه تا یه نهال کوچیک تبدیل به یک بوته بزرگ بشه،
ولی خدارو شکر الان حدود دو سه سالی هست که چای رونق پیدا کرده ولی صد حیف که دیگه هزاران هکتار تبدیل به جنگل یا تبدیل به ویلا شده و خوده کشاورزا هم به خاطر این همه بدبختی دست از کشت و پرورش چای برداشتن.
پارسال که چایی رو از ما میخریدن سه هزار تومن و همون چای خشک رو میفروختن سی هزار تومن، امسال هزار تومن افزایش پیدا کرده که بازهم جای شکر داره، خداروشکر
ولی امسال یک خبری مارو شوکه کرد که باور کردنش هم سخته،
بعد از گذشت حدود شش سال و بعد از اون خشکسالی زیاد که همه بوته ها سوخته بود ،خبرهایی از اداره جهاد کشاورزی درز کرد که گفتن متاسفانه به دلیل اینکه اون سال کودهای شیمیایی ای که به ما داده بودن میزان نمکش زیاد بود باعث شده بود بوته ها بسوزن!
با این همه مشکلات بازهم ما کشاورزا چای رو تولید میکنیم چون تنها راه امرار معاش ماست،و تنها خواهشی که از هموطنان عزیزمون داریم این هست که به جای چای خارجی اسانس دار و سرطانزا از چای ایرانی ارگانیک بهره ببرند.