✅ فرماندهای که تیر از او عبور میکرد!
✍ یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس تعریف میکند:
«فرمانده اسرای عراقی دنبال فرمانده ما میگشت. میگفت: «موقع حمله فرمانده شما روی اسب نشسته بود و هر چه به او شلیک میکردیم، اثر نداشت!»
یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس تعریف میکند:
«شهید محسن وزوایی ۳۰۰ نفر از سربازان بعثی را تنها با ۶ نیرو اسیر کرده بود؛ آن هم توی آن اوضاع بگیر و ببند، روی ارتفاعات هزار و ۵۰ متری بازی دراز کرمانشاه.
یکی از اسرا چیزی میگفت. هر کس را جلو میفرستادیم قبول نمیکرد. زبانش را نمیفهمیدیم.
آخر سر یک نفر پیدا شد تا حرفش را ترجمه کند.
اوضاعی درست کرده بود. فرمانده اسرا بود و خودش را به زمین و زمان زد که میخواهم فرماندهتان را ببینم. مشکوک میزد.
یکی دیگر را فرستادیم. جدی و محکم سرش را به دو طرف تکان داد و گفت: «نه، این فرمانده شما نیست!» داشتیم بیشتر مشکوک میشدیم. پرسیدیم: «مگر تو فرمانده ما را دیدهای؟»
بدون معطلی سرش را به تأیید تکان داد: «وقت حمله شما سوار اسب سفید بود. هر چه به سمتش شلیک کردیم، انگار نه انگار!»
👮♀ فرماندهمان محسن وزوایی بود.
وقتی حرفها را شنید، پاهایش شل شد و بیاختیار روی زمین افتاد.
مانند ابر بهار اشک میریخت... 😭
📚 منبع: کتاب «سربندهای یامهدی؛ خاطراتی از ارتباط شهدا و امام زمان(عج)»
#اللهم_عجل_لولیک_فرج #شهدا
#کانال_مساجد_شهرک_غرب_و_سعادت_آباد #امور_مساجد #استان_تهران #منطقه_دو
🕌 کانال مساجد شهرک غرب و سعادت آباد:
👇👇👇
🆔
https://eitaa.com/masajedtehran1402
😍🌷🌷🌷🌷🌷😍