گره کور در کار پیامبر افتاد
باز هم قرعه به نام یل صفدر افتاد
وقتی از دور در قلعه تجلی میکرد
یاد آن دست یداللهی حیدر افتاد
با خودش گفت که این کار فقط کار علیست
ناگهان دلهره از سینه مضطر افتاد
مثل خواری شد و در چشم فراریها رفت
تا علم دست علمدار پیمبر افتاد
طرف قلعه که میرفت خدا پشتش بود
جبرئیل آمد و زیر قدمش پر افتاد
مرحب آمد که شود سدّ ره خیر ولی
«ها علیٌ بَشرٌ کیفَ بشر» شر افتاد
تیغ ابروی علی خم شد و مرحب جان داد
ده قدم مانده به شمشیر دو سر، سر افتاد
با خدا رفت و دم «نَصرُ مِنَ الله» گرفت
سوره فتح به جان در خیبر افتاد
موقع کندن در بود که «یازهرا» گفت
ناگهان ترس عجیبی به دلِ در افتاد
صاحب روز جزا داشت قیامت میکرد
حَسبُ الاَمرِ علی پرده ز محشر افتاد
چارهای جز به درک رفتن و تسلیم نداشت
هر که با خشم الهی علی در افتاد
۲۴ رجب سالروز فتح خیبر توسط امیرالمومنین علی (ع)
https://eitaa.com/mashar_khz