رفتم اسب و شمشیر و کلاه خود حضرت عباس و همه پول تعزیه را دزدیدم
رفتم مواد بخرم
کلاه خود روی سرم بود
مواد فروش ترسید ، گفت : یا حسین
گفتم : فلانی هستم
گفت : فلان فلان شده مرا ترساندی؟
پولها را نشان دادم گفتم : مواد بفرست
مواد خریدم
یاد شمشیر و کلاه خود افتادم و فهمیدم میتوانم بفروشم
با آن هم مواد خریدم
یه مقدار از پول مانده بود
به دلم افتاد بروم با این پول حمام و بعد بروم خانه ی برادرم و یک بار دیگر تلاش کنم ببینم میتوانم ترک کنم یا نه
پول امام حسین را برد
با همان پول ترک کرد
امشب ، شب اول محرم است
به ریسمان آقا امام حسین چنگ بزنید.... 💔💔💔
پرچم بالاست🇮🇷✌️
@mrtahlilgar1