نوشتم اصلا رو کمک من حساب نکن قرار ما این نبود،برای ارسال پیامم مردد بودم ،ترسم از این بود که عارف کم بیاره و کنار بکشه،ولی من دلم نمیخواست از دستش بدم. پس پیامم رو پاک گردم و نوشتم باشه منم تلاشمو میکنم تا ببینم چی میشه. همون شب بتصمیم گرفتم با یکی از اساتیدمون که مشاور قابلی هم بود مشورت کنم. چند روز بعد ازش وقت گرفتم و باهاش صحبت کردم،استاد منو از ادامه ی این رابطه منع کرد و گفت حق با پدرته، ازدواج فقط ارتباط با یک نفر نیست بلکه با یک خانواده ست.اگه پدرت درست گفته باشه و خونواده ی خاستگارت خوب نباشند در اینده زندگی توروهم تحت تاثیر قرار میدن.پدرت برای خوشبختی تو داره تلاشش رو میکنه،عارف هم باید با جنم و عرضه ای که از خودش نشون میده پدرت رو همراه خودش کنه. اون الان باید قابلیتهای خودش رو نشون بده .فعلا ارتباطت رو باهاش قطع کن چون با این ارتباطات هیچوقت اون شناختی که لازمه از هم پیدا نمیکنید و فقط وابستگی ایجاد میشه ❌کپی حرام ❌