از سفیر ابلیس🔥 تا سفیر پاکی🌸
فصل سه📚
نام این فصل: تجربه پاکی تو سال 95
#قسمت_سی_و_یکم
ولی ایندفعه خیلی اصولی تر! نه از روی هیجان!
دقیقا بعدش قدم هام خیلی محکمتر شد.
میدونی نکته جالب زندگی من تو سال ۹۵ چی بود؟
نکته جالب زندگیم این بود که دستان خدارو قشنگ حس میکردم...
مثلا ده تا اتفاق میوفتاد که یهو تهش یه نتیجه ای میداد که میفهمیدم خیرم توش بوده... از بس این اتفاق برام افتاد که این باور برام ساخته شده که رضا ؟
همه چیز خیره...
میتونم این ادعارو داشته باشم که تقریبا از بهمن سال ۱۳۹۵ یه جهش عجیب به سمت جلو داشتم و انقدر حرفام دقیق و پخته میشد که خیلی از روحانیون و طلبه ها میومدن تو سایت و ازم سوال می پرسیدن رضا چکار کنیم جوونا گناه نکنن...
جالبه نه ؟
با چند تا از طلبه ها دوست شدم و مدام ازم سوال دینی میپرسیدن!
منی که سفیر ابلیس بودم الان به جایی رسیدم که عموم روحانی ها میان تو سایت و میگفتن رضا چجوری با جوونا دوست شدی ؟ این جوونا اصلا هیچی حالیشون نمیشه... تو چجوری تونستی اخه...
خب...
حقم دارن تعجب کنن...
آخه من خودم از جنس همون جوونا بودم... بخاطر همین درکمون از هم خیلی خوبه.
یکی از دلایلی که حرفامو بچه ها گوش میدن بخاطر همینه که من خودم قبلا ختم روزگار بودم.
تقریبا اسفند ماه ۱۳۹۵ بود که تصمیم گرفتم رسالتمو توسعه بدم. ولی خب.... توسعه رسالت هزینه بر بود... بخاطر همین تصمیم گرفتم کتاب بنویسم و با فروش این کتاب ها هزینشو صرف توسعه فعالیت هام و موسسه و رسالتم کنم.
خلاصه سال ۹۵ سالی پر از اتفاقات برام بود. اما همه اتفاقات خیر بود...
رمز موفقیت من فقط استقامت بود و از طرفی خدا خیلی کمکم میکرد... چون با اینکه پام میلغزید اما خدا بهم راه رو نشون میداد...
✍🏻نویسنده: #داداش_رضا
ادامه دارد...
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°