🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 🔹باز در بين حسرت و شادي دلِ آشفته در به در شده است خبر خوبِ تازه ام اين است: دوستم عازم سفر شده است😔 🔹هيجاني غريب دارد او حق ندارم كه غرق غم باشم _"كربلايي شدم حلالم كن... ميروم اربعين حرم باشم"✨ 🔹ميدهم با كنايه و شوخي ضمن خنديدنم جوابش را: _"من حلالت كنم؟ نخواهم كرد! مگر اينكه ببيني خوابش را!🕊 🔹شرط دارد رفيق! آسان نيست كه حلالت كنم به اين زودي! بايد اي دوست مطمئن باشم به منِ ساده ميرسد سودي!"🌷 🔹_"شرط دارد؟ ولي... بگو! باشد! چاره ام چيست؟ عازمم فردا" بغض و خنده چقدر قاطي شد: _"به خدا گريه لازمم فردا"😭 🔹از نگاهش سوال ميبارد گرم توضيح ميشوم حالا: _"ميروي كربلا به يادم باش زائر اربعينيِ آقا...😭😭 🔹جاي من گريه كن كمي لطفا اگر آبي به دستتان دادند يا اگر دختري زمين افتاد يا اگر ظهر شد اذان دادند✨ 🔹جاي من گريه كن اگر در راه تازه شد درد زخم پاهايت... روضه خوان از رقيه حرفي زد... بين فرياد وا حسينايت...😭 🔹يا اگر كه خدا نكرده خودت خسته بودي به قدر يك عالم چادرت در مسير خاكي شد تنه اي زد كسي به تو محكم😭 🔹آخرش هم... بايست رو به حرم جاي من مدتي نگاهش كن بگو آقا رفيق من بد نيست يا اباالفضل! سر به راهش كن😭 🔹بگو از كاروان كه جا مانده ناخوش است و عجيب دلتنگ است حسرت كربلا به دل دارد گرچه حتما كمي دلش سنگ است😭 🔹اذن ميخواهد از شما آقا تا بيايد به كربلا يكبار حرمت را نديده تا امروز همه ي غصه هاي او به كنار😭 🔹باقي صحبتم بماند چون وقت تنگ است و حرف ها بسيار قول دادي كه ياد من باشي!" _"چشم! هستم سر قرار و مدار"🌷 🔹كوله اش را به دوش ميگيرد ميشود سمت كربلا راهي زير لب با گلايه ميگويم: چه خداحافظي جانكاهي!🕊 🔹برو اي زائر! اي رفيق شفيق! كه دعا ميكنم من از امشب به سلامت به مقصدت برسي رهرو راه حضرت زينب😭 🔹كه در آن راه باورم اين است ماه آبان بهار خواهد بود و براي قدم زدن هايت جاده چشم انتظار خواهد بود...✨ 🕊شاعر: فاطمه عارف نژاد ┄┅┅✿❀ 💚 💔 🍃 🍃 @masirshahid 🍃 ❀✿┅┅┄