#برشی_از_کتاب 📚🌈
#قصه_دلبری 💖 📕
#محمد_علی_جعفری ✍
🔸اگر سردردى، مريضى يا هر مشكلى داشتيم، معتقد بوديم برويم
#هيئت خوب مىشويم. مىگفت: «مىشه
#توشه تمام عمر و تموم سالت رو در هيئت ببندى!»👌🌸
جزو آرزوهايش بود در خانه روضه هفتگى بگيريم، اما نمىشد. چون خانهمان كوچك بود و وسايلمان زياد ...😞
🔸البته زياد هيئت دو نفرى داشتيم. براى هم
#سخنرانى مىكرديم و چاشنىاش چندخط
#روضه هم مىخوانديم☺️، بعد
#چاى، نسكافه يا بستنى مىخورديم. مىگفت: «اين خوردنيا الان مال هيئته!» هر وقت چاى مىريختم مىآوردم، مىگفت: «بيا دوسه خط روضه بخونيم تا
#چاى_روضه خورده باشيم!»😋
🔸
#زيارت_عاشورا مىخوانديم و
#تفسير مىكرديم. اصرار نداشتيم زيارت
#جامعه_كبيره را تا ته بخوانيم. يكى دو صفحه را با
#معنى مىخوانديم📖، چون به زبان عربى مسلط بود، برايم
#ترجمه مىكرد و
#توضيح مىداد.
@masirshahid