💠گوجه 💠 گوجه‌ها زير نور خورشيد، در زمين‌هاي دو طرف جاده قم- جمكران برق مي‌زد. نوجوان بوديم. به سيدمهدي گفتم:« دوچرخه رو نگه دار، از توي زمين‌ها گوجه جمع كنيم و با نون بخوريم. ». سرش را به عقب برگرداند و با ناراحتی گفت:« داريم ميیريم جمكران اگه خدا بخواد. ». گفتم:« يک شكم سر زمين حلاله. ». با دست رو به رو را نشان داد و گفت:« اون مسجد كه وسط زمين‌های كشاورزيه، مسجد جمكرانه. ». گفتم:« چيزي ديده نمي‌شه. ». گفت:« احسان! حواست رو جمع كن و از فكر گوجه‌ها بيا بيرون تا ببينی.». 📚فرهنگنامه شهدای سمنان، ج۱،ص۱۴۲ 🌷🍃 🍃 @masirshahid 🍃