تا سر رو آوردن،اول زینب اومد جلو، گفت:این دختر بچه خسته است،داغ دیده است،آخه بابای بچه رو این جور نشون نمیدن، سر رو آوردن جلو این بچه گذاشتن، شنیدید تا سر رو آوردن جلوش گذاشتن، گفت:عمه من كه غذا نخواستم.🖤😭🏴