نکته تفسیری صفحه ۱۷: نَسخ: دانش­ آموزان سال دوم دبستان را در نظر بگیرید. معلّم در ابتدای سال به آن­ها می­ گوید: پارسال به شما گفتند که جمع و تفریق را با انگشت­هایتان حساب کنید؛ ولی دیگر این کار ممنوع است. سال بعد، معلّم می­ گوید: از امسال، کسی با مداد نمی­ نویسد. یک سال دیگر، قانون دیگری تغییر می­ کند، و در هر پایه، دانش­ آموزان باید کارهایی کنند که سال​های گذشته از آن منع می­ شدند­. نظر شما در باره­ ی این تغییرات چیست؟ آیا تغییر برخی از قوانین به سبب رشد دانش­ آموزان ایرادی دارد؟ آیا این نشان­ دهنده­ ی ضعف مدرسه است؟ بی­ شک جواب شما منفی­ است. بلکه اگر قوانین از پایه­ ی یکم دبستان تا آخر دبیرستان هیچ تغییری نکند، رشد تحصیلی دانش­ آموزان با مشکل روبه​ رو می­ شود. جهان، یک مدرسه­ ی بزرگ است، و همه­ ی انسان­ ها، دانش­ آموزان آن هستند، و دوره­ های تاریخی، مانند پایه­ های تحصیلی­ است، و پیامبران، معلمان دلسوزی هستند که از سوی خدا برای تربیت ما آمده­ اند. از زمان حضرت نوح علیه السلام که دین به صورت برنامه­ ای مشخص به مردم ارایه شد، مطالب دین به دو بخش تقسیم شده است: یکم، مطالبی که تغییرپذیر نیست؛ مانند یگانگی و عدل خدا، یا زشتی و حرام بودن آدم­ کشی. دوم، دستورهایی که مخصوص مردم همان دوره بوده و با سپری شدن زمان آن​ها و آمدن پیامبر اولوالعزم جدید، آن دستورها کنار رفته و قوانین جدیدی به جای آن​ها آمده است. به این اتفاق، یعنی برداشته شدن یک حکم یا قانون با به انتها رسیدن زمان آن، «نسخ» می­ گویند.[1] مثلاً قرآن فرموده است که خداوند به سبب گناهان بنی­ اسرائیل، بسیاری از خوراکی­ هایی را که بر آن­ها حلال بوده، حرام کرد[2]؛ امّا هنگامی ­که حضرت عیسی علیه السلام مبعوث شد، برخی از آن چیزهای پاکیزه دوباره برایشان حلال شد[3]. احکام گذشته را حضرت عیسی علیه السلام نسخ کرد و احکام جدیدی جایگزین آن​ها شد. جالب توجّه این​که با بعثت پیامبر اسلام ‹، تمام غذاهای لذیذ و پاکیزه بر مردم حلال شد [4]و احکام دشوار کنار رفت، و در حقیقت، باقی­مانده­ ی آن قوانین سخت نسخ شد. حتّی در زمان یک پیامبر نیز امکان نسخ وجود دارد. ممکن است خداوند برای امتحان یا مصلحت خاصی، دستوری موقّت صادر کند و پس از به پایان رسیدن آن مصلحت یا مشخص شدن کسانی که در آن امتحان الهی قبول یا رد شده­ اند، آن حکم را نسخ کند. مثلاً مسلمانان به فرمان خدا، سیزده سال در مکّه و چند ماه در مدینه به سوی بیت­ المقدس نماز می­ خواندند؛ ولی پس از آن، قبله تغییر کرد و مسلمانان مأمور شدند به سوی کعبه نماز بخوانند. قبول این مطلب، برای بعضی مسلمانان سخت بود. خدا نیز آیه­ ای نازل کرد و علّت این تغییر را چنین بیان کرد: قبله­ ای را که مدّتی بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم تا آن کس را که از پیامبر پیروی می­ کند، از آن که به جاهلیت گذشته­ اش بر می­ گردد، مشخص کنیم. (بقره ـ143). بدین ترتیب نسخ در دوران پیامبر صلوات الله علیه ادامه پیدا کرد. گاهی ایشان حکمی را که خود معلوم کرده بود، نسخ می­ کرد. گاهی هم حکمی که پیامبر مشخص کرده بود، با آیه­ ای از قرآن نسخ می­ شد. گاهی هم دستوری که در یک آیه­ ی قرآن آمده بود، با آیه­ ای دیگر نسخ می­ شد. همه­ ی این​ها البته از سوی خدا بود و دلایل مهمی داشت. با وفات پیامبر صلوات الله علیه امّا نسخ برای همیشه پایان پذیرفت و دیگر هیچ حکمی نسخ نمی­ شود؛ زیرا اسلام، آخرین دین، و محمّد صلوات الله علیه ، خاتم پیامبران است. [5] [1] . المیزان ، ج 1 ، ص 249   [2] . برای اطلاع بیشتر رک به : 160 نساء ، 146 انعام و 118 نحل [3] . برای اطلاع بیشتر رک به : 50 ال عمران [4] . برای اطلاع بیشتر رک به : 157 اعراف [5] . محتوای این بحث عمدتاً از کتاب البیان فی تفسیر القران نوشته مرحوم ایت الله سید ابوالقاسم خویی ، بخش النسخ فی القرآن و تفسیر نمونه ج 1 ص 388 اقتباس شد.