📔حکایتی زیبا و آموزنده
پیرمردی هر روز تو محله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد.
روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش.
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟ پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان. پسرک گفت: پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم.
*دوست خدا بودن سخت نیست*
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
مرکز نیکوکاری مسجد جامع نظام مافی
❤️حامی ایتام
شماره کارت اختصاصی صدقات
۶۰۳۷__۹۹۷۵__۹۹۱۴__۱۱۹۰