⭕️ تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - 2⃣قسمت دوم 👈 حضرت فرمودند: شبى در بيابان عرفات بيتوته كرده‌اى كه جدم حضرت سيدالشهداء اباعبداللَّه الحسين (علیه‌السلام) هم در اينجا بيتوته كرده بود. ❓ من گفتم: «در اين شب چه بايد بكنيم؟» 🔰فرمودند: «دو ركعت نماز می‌خوانيم، در اين نماز پس از حمد، يازده مرتبه قل هوالله بخوان.» 🤲 لذا بلند شديم و اين عمل را همراه با حضرت انجام داديم. پس از نماز آن حضرت يك دعايى خواندند كه من از نظر مضامين مانند آن دعا را نشنيده بودم. 🍃 حال خوشى داشتند و اشک از ديدگانشان جارى بود. من سعى كردم كه آن دعا را حفظ كنم. ولى حضرت فرمودند: «اين دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهى كرد.» (و من همچنان متوجه منظور ایشان نمی‌شدم!) 📖 سپس به حضرت گفتم: «ببينيد آيا توحيدم خوب است؟» 🌷فرمود: «بگو.» من هم به آيات آفاقيه و انفسيه بر وجود خدا استدلال كردم و گفتم: من معتقدم كه با اين دلايل، خدايى هست. ✨ فرمودند: «براى تو همين مقدار از خداشناسى كافى است.» سپس اعتقادم را به مسئله ولايت براى آن آقا عرض كردم. فرمودند: «اعتقاد خوبى دارى.» بعد از آن سؤال كردم كه: 🕊 «به نظر شما الان حضرت امام زمان (علیه‌السلام) در كجا هستند؟» 🌸حضرت فرمودند: «الان امام زمان در خيمه است.» 🔰 دوباره سؤال كردم: «روز عرفه، كه می‌گویند حضرت ولی‌ّعصر (علیه السلام) در عرفات هستند، در كجاى عرفات می‌باشند؟» فرمود: «حدود جبل الرحمة.» 🌿گفتم: «اگر كسى آنجا برود آن حضرت را می‌بیند؟» فرمود: «بله! او را می‌بيند ولى نمى‌شناسد.» 🌌 گفتم: «آيا فردا شب كه شب عرفه است، حضرت ولیّ‌عصر (علیه‌السلام) به خيمه‌هاى حجاج تشريف می‌آورند و به آن‌ها توجهى دارند؟» فرمود: «به خيمهٔ شما می‌آيد زيرا شما فردا شب به عمويم حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) متوسل مى‌شويد.» ☕️ در اين موقع، آقا به من فرمودند: «حاجّ محمدعلى، چاى دارى؟» ناگهان متذكر شدم كه من همه چيز آورده‌ام ولى چاى نياورده‌ام. عرض كردم: «آقا اتفاقاً چاى نياورده‌ام و چقدر خوب شد كه شما تذكر داديد زيرا فردا می‌روم و براى مسافرين چاى تهيه مى‌كنم.» حضرت فرمودند:«چای با من.» ✍ ادامه دارد... 📎 حکایات و تشرفات ؛ ویژهٔ  @masjedalmahdi