🟢علوم انسانیِ بیگانه با «انسان ایرانی»
🖊احمدحسین شریفی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«علوم انسانی مُقَفَّل»، «علوم انسانی مُعَطّل»، «علوم انسانی مُسَخّر»، «علوم انسانی مُحتضَر»، «مرگ علوم انسانی» از جمله اصطلاحاتی است که مدتهاست، با نگرانی و ناامیدی در بیان و بنان عدهای از دغدغهمندان و متخصصان «علوم انسانی وارداتی» در کشور ما مطرح شده و میشود. دائماً و به هر بهانهای از بیمهری و بیاعتنایی مردم و مدیران به علوم انسانی مینالند. و همین بیمهری و بیتوجهی به دادههای علوم انسانی و به عالمان علوم انسانی را دلیل احتضار و بلکه مرگ علوم انسانی در ایران میدانند!
🔸بنده هرگز چنین نگاهی به «علوم انسانی» ندارم. بلکه اهمیت و ضرورت آنها را برای مدیریت فرهنگی، علمی، اقتصادی و سیاسی کشور به مراتب بیش از علوم طبیعی میدانم. و به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، علوم انسانی را «هوای تنفسی» مجموعههای نخبه و «عهدهدار هدایت جامعه» و «نرمافزار» فردسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی میدانم. و معتقدم نه مردم و نه مدیران جامعه اسلامی نمیتوانند به علوم انسانی بیاعتنا و بیتوجه باشند. مگر کسی میتواند خود را بینیاز از هوا برای تنفس بداند؟ و مگر جامعه را بدون نرمافزار میتوان اداره کرد؟!
در عین حال، واقعیت این است که هم مردم و هم مسؤولان آگاه در جامعه ما، به حق، به «علوم انسانی موجود» بیاعتماد و درنتیجه بیاعتنایند. و نرمافزار موجود را «نرمافزاری ویروسی» و بلکه یک «بدافزار معرفتی» برای اداره جامعه میدانند.
پیشنهاد بنده به دغدغهمندان این است که به جای گلایه نسبت به این بیمهریها، بهتر است درباره چرایی آن، تحلیل و تحقیقی جامع صورت دهند.
به راستی وقتی مدعیان علوم انسانی به مسائل واقعی مردم و باورها و ارزشهای آنان بیتوجهی میکنند و هیچ ابزار و روش و واژگانی برای توصیف و تفسیر و تبیین و تقویت یا اصلاح آنها در اختیار ندارد، چرا باید مورد توجه مردم و مسئولان (که آنها نیز از جنس همین مردماند و دغدغه مسائل همین مردم را دارند)، قرار گیرند؟
وقتی مدعیان روانشناسی و جامعهشناسی در کشور ما با عینک «فکر غربی» و با «فرهنگ انسان غربی» و با تکیه بر «انسانشناسی داروینیستی و اگوستکنتی» و «نظام ارزشی لیبرالی» به تحلیل کنشهای فردی و اجتماعیِ «انسان ایرانی اسلامی» میپردازند، نه تنها از نگاه مردم، که از نگاه فرهیختگان جامعه اسلامی نیز «همان به که بمیرد.»
وقتی مردم میبییند که با انتشار کوچکترین خبری درباره یک ناهنجاری اخلاقی در گوشهای از کشور، همه باورها و ارزشهای آنان توسط عدهای از مدعیان روانشناسی و جامعهشناسی و مردمشناسی به سخره گرفته میشود، چرا باید آنها را باور کنند؟
وقتی مردم میبینند که بزرگترین و مهمترین عنصر هویتبخش و انسجامبخش اجتماعیشان یعنی «محرم و صفر» هیچ جایگاهی در تحلیلهای اقتصادی و اجتماعی و روانشناختی و سیاسی مدعیان علوم انسانی ندارد، چرا باید به آنها اعتنایی کنند؟
وقتی مردم میبینند که فلان دانشمند بزرگ روانشناسی با برافروختن رگهای گردن و با حالتی عصبانی و دور از منطق علمی و با عینک روانشناسی غربی و لیبرالی علیه حکم الهی حجاب و علیه فرهنگ چند هزارساله پوشش ایرانیان، موضعگیری میکند، آیا میتوانند باور کنند که چنین نگاهی، از روی علم و تحقیق بیان میشود؟!
https://eitaa.com/masjedamiralmomniin