این دیدگاه وجود داشت که بیماری فرد ممکن است به دیگران هم سرایت کند، لذا انجام این محدودیتها امری فردی نیست و به کل جامعه برمیگردد؛ لذا همه باید مطیع قانون باشند. علیایحالٍ بعد از گذشت چند سال اعلام شد بیماری کرونا کنترل شده ولی در عمل میبینیم هر سال سویههای جدیدی معرفی میشود و بیماری با شاخصههایی که ذکر میشد، ریشه کن نشده است.
در هر سه مثال ذکر شده یعنی اعمال کنترل جمعیت، الزام به بستن کمربند ایمنی و رعایت محدودیتهای کرونایی بدون هرگونه رفراندوم یا نظرسنجی و علیرغم وجود مخالفین متعدد، به جبر حکومت انجام شد. علیرغم برخی تجمعات انسانی مخالفین در مرکز و برخی شهرهای کشور و بدون ایجاد دوقطبی کذایی که امروزه آلت دست برخی طرفداران انقلاب و مذهبیها یا مذهبینماها شده است.
در موارد بالا برخی اعمال حتی بدون تصویب قانون در مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای نگهبان صورت گرفت. پس نتیجه میگیریم اهرم فشار «دوقطبی سازی جامعه» صرفاً یک توهم خودساخته است و نباید به آن اعتنا نمود.
🚩 شبهه دیگری که در جامعه و بیشتر از زبان حامیان جمهوری اسلامی و قشر مذهبی حامی انقلاب بیان میشود این است که «الان اولویت کشور مسائل اقتصادی است نه بحث فرهنگ و خصوصاً حجاب» و یا این عبارت که «اگر اقتصاد مملکت درست شود، مسأله حجاب هم حل خواهد شد».
در پاسخ باید گفت اولاً: منکر ضرورت بحث معیشت و اقتصاد کشور نیستیم، اما اگر کسی مالی از دست بدهد، ولو به سختی، با تلاش بیشتر یا وام و قرض و ... قابل جبران است اما اگر عفاف و غیرت و دین کسی از دست برود آیا قابل جبران است؟ در ثانی: وضعیت بیحجابی در قشر مرفه و بالانشین شهرها بیشتر است یا در قشر فقیر و حاشیه نشین؟ در مقوله حجاب اشراف و آقازادههای متمول بیشتر هنجارشکنی میکنند یا فقرا و افراد کمبضاعت؟ یقیناً پاسخ مشخص است؛ پس معلوم میشود شبهه ارتباط بیحجابی با فقر اقتصادی حرفی بیاساس و فاقد وجاهت است بلکه اغلب خلاف آن چیزی است که مطرح میشود!
🚩 مورد دیگر، دستاویز قراردادن آیه «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّين» توسط مذهبیهای صورتی و بیحجابهاست. مایلم این ابهام را یک بار برای همیشه برطرف کنم:
اولاً کسی که منکر ضروریات دین مثل حجاب که از واضحات قرآن میشود، حق ندارد به آیه همین قرآن استناد کند و با تمسک به آن عمل ضدقرآنی خود را توجیه کند.
دوماً این برداشت از آیه فوق کاملاً غلط و غیرعلمی است؛ در ادامه همین آیه خداوند میفرماید: قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ. به صراحت میفرماید در دین اجبار نیست چون راه هدایت و گمراهی مشخص است پس هر کس به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان بیاورد به ریسمان محکمی چنگ زده که ناگسستنی است و خداوند شنوا و داناست.
در این آیه میفرماید در پذیرش اصل دین اجباری نیست، کسی که دین خدا را میپذیرد تحت حمایت خداوند قرار میگیرد و طبیعتاً خلاف آن هم صادق است. در تکمیل این آیه، در جاهای متعددی خداوند شروطی را برای اهل ایمان (کسی که دین را پذیرفته) ذکر فرموده؛ باید و نبایدهای متعددی به نام حلال و حرام مقرر داشته که بدون مراعات آنها، کسی دین ندارد. کسی نمیتواند ادعای دینداری کند و آن شرایط را رد کند.
مخلص کلام اینکه در اصل پذیرش دین اجبار نیست ولی اگر دین را پذیرفتیم باید شرایطش را هم قبول کنیم. لا اکراه فی الدین تا قبل از قبول دین است؛ بعد از پذیرش دین، دیگر لاکراه معنی نمیدهد؛ الزام به انجام نماز و روزه و سایر واجبات و ترک گناهان بزرگ از شروط لاینفک دین هستند.
پس مشول آیه «لا اکراه فی الدین» فقط برای کافران هستند و فرد باایمان نمیتواند بگوید در دین اجباری نیست. پذیرش دین یعنی پذیرش انواع محدودیتهای شرعی که خداوند تبارک و تعالی مقرر فرموده است؛ مثلاً کسی که تابعیت کشوری را قبول میکند ناگزیر به پذیرش قوانین آن کشور هم هست. اصل پذیرش دلخواه است و نه اجبار، اما بعد از کسب تابعیت، الزام به رعایت قانون آن کشور خدشه ناپذیر است.
👈 اما برگردیم به اصل بحث مقوله مقابله با بیحجابی و نظر مخالفین برخورد با این طیف؛
در همه جای دنیا، احترام به قانون ضروری و عدم احترام به قانون با مجازات همراه است خواه عدم احترام از نوع فردی با جتماعی باشد مثلاً دزدی از یک فرد یا اختلاس از یک اداره، عبور از چراغ قرمز راهنمایی رانندگی یا چاقوکشی و نزاع خیابانی؛ اما در کشور ما چون حکومت از نوع جمهوری اسلامی است، قوانین توسط نمایندگان جمهور مصوب و توسط فقهای شرع تأیید میشوند تا هر دو اصل جمهوریت و اسلامیت مراعات شود.