آیت الله سید موسی شبیری زنجانی فرمودند:وقتی پدرم تصمیم مهاجرت به قم می گیرند، خانمی به نام خانم احتجاب السلطنه از اهالی زنجان متعهد میشود مخارج ایشان را بپردازد. دو سال بدین منوال می گذرد، مرحوم پدرم در این دو سال از گرفتن شهریه خودداری می کند. سپس این خانم از دنیا می رود. ورّاث خانم این کار را ادامه نمیدهند، پدرم از آن به بعد شهریه گرفت؛ ولی تا آخر عمر خود، خدمت آن خانم را فراموش نمی کرد و در عصر هر پنج شنبه برای او فاتحة الكتاب می خواند و طلب مغفرت می کرد.پدرم فرمود: در یکی از این پنج شنبه ها فراموش کردم برای آن خانم قرائت فاتحة الكتاب و طلب مغفرت کنم. شب در عالم خواب دیدم آن خانم لب تنور نشسته و در آنجا نان می پزد و او آنها را تقسیم میکند.و می گوید: این نان را ببرید برای فلانی یعنی من؛ چون ایشان هر وقت نان می پزد، برای من هم می فرستد، مگر دیشب که فراموش کرد و نان نفرستاد. من از خواب بیدار شدم، دیدم درست است و من فراموش کردم برای او قرائت فاتحه و طلب مغفرت نمایم.