#داستان_شهدا
📜 شهید علی ماهانی
✅ کمک به مادر
♦️ رخت ها رو جمع كردم توي حياط تا وقتي برگشتم بشويم. وقتي برگشتم، ديدم علي از جبهه برگشته و گوشه حياط نشسته و رخت ها هم روي طناب پهن شده! رفتم پيشش و بهش گفتم:
"الهي بميرم! مادر، تو با يه دست چه طوري اين همه لباس رو شستي؟ "
گفت:
"مادر جون اگه دو تا دست هم نداشتم، باز وجدانم قبول نميكرد من خونه باشم و تو زحمت بكشي."
📚 به نقل از مادر شهید
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._.
♦️دوستان خود را دعوت به عضویت در کانال بچه های مسجدی خمین کنید.
♦️ دوستان عزیز؛رعایت مسائل بهداشتی را فراموش نکنید!😷
┈••✾•☘🌸☘•✾••┈
در پیامرسان ایتا به ما بپیوندید👇👇
@Bachehaye_masjedi_khomein
لینک کانال👇
https://eitaa.com/joinchat/3077242933Cf096687e50
┈••✾•☘🌸☘•✾••┈