هدایت شده از علی سپهی
در روشنایی باران، در آفتاب پاک، در روزهای آخر اسفند، در نیم‌روز روشن، وقتی‌ بنفشه‌ها را با برگ و ریشه و پیوند و خاک در جعبه‌های کوچک چوبین جای می‌دهند جوی هزار زمزمه‌ی درد و انتظار در سینه می‌خروشد و بر گونه‌ها روان. ای کاش آدمی، وطن‌اش را هم‌چون بنفشه‌ها می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست! شفیعی کدکنی