داستان بشیر بن عمر در عاشورا واقعا شنیدنیست.
او میانه ی راه به امام ملحق شد و شب عاشورا خبر دادن که پسرش در ری به اسارت گرفته شده و برده خواهد شد.
امام گفت من بیعتم را از تو برداشتم برو برای رهایی فرزندت تلاش کن!
جمله ی بشیر بی نظیر است ...👇
بشیر به امام میگوید:
گرگهای بیابان مرا تکه تکه کنند بهتر از آن است که تو را تنها بگذارم و بعدها سراغت را از کاروانیان بگیرم.
امام فرمود:
پس این جامه ها را بگیر و به پسر دیگرت بده تا برای آزادی پسرت خرج کند
آنگاه ۵جامه به ارزش هزاردینار به او داد.
امام زمان در ناحیه مقدسه درباره ی بشیر میفرمایند:
سلام بر بشیر بن عمر حضرمی؛ خدا به تو پاداش خیر دهد بجهت اعلام وفاداریت نسبت به امام حسین، آنگاه که به تو اجازه انصراف دادودرپاسخ گفتی: درندگان زنده زنده مرا بخورنداگر ازتوجداشوم ودراین بیکسی تنهایت گذارم
نه،نه، هرگزچنین نخواهدشد