[
#عيبجو يان،
#عیب ها را در ديگران مى بينند و خود را مبرّا مى شمرند حال آنكه ستيز آنان با ديگران ستيز با خود است]
اى بسا ظلمى كه بينى از كسان خوى تو باشد در ايشان اى فلان
اندر ايشان تافته هستى تو از نفاق و ظلم و بد مستى تو
آن تويى و آن زخم بر خود مى زنى بر خود آن دم تار لعنت مى تنى
در خود آن بد را نمى بينى عيان ور نه دشمن بوديى خود را به جان
حمله بر خود مى كنى اى ساده مرد همچو آن شيرى كه بر خود حمله كرد
چون به قعر خوى خود اندر رسى پس بدانى كز تو بود آن ناكسى
شير را در قعر پيدا شد كه بود نقش او آن كش دگر كس مى نمود