که هستم به سوی که می روم چه قدر از تو دورم حسین چه قدر شوق رسیدن دارم چه قدر به تو نمی آیم وصله ناجورم برایت غرقم کن در دریای عشق بی کرانت‌ که نجات این است حسین جان بیش از چهل روز است که شب و روزم گره خورده به نام زیبایت اشکی اگر ریختم جایی اگر رفتم آبی اگر نوشیدم غذایی اگر خوردم لباسی اگر پوشیدم قلمی اگر زدم تمامش رنگ و بویی از تو داشت چله عاشقانه ای که با تو داشتم را با هیچ عشقی در عالم عوض نمی کنم می دانم که لایق عشقت نیستم می دانم که لایق مهربانی هایت نیستم اما تو کریم تر از این حرف هایی دستی به سویت دراز شود و ردش کنی؟؟؟! حاشا و کَلّا !!!! حالا که بعد از چهل روز عزاداری مرا به خانه ات دعوت کردی از تو می خواهم که تمام دلهای عاشقی که با آه حسرت بدرقه مان کردند را به آغوش مهربانت مهمان کنی آغوش مهربان تو حسین آتش تمام اندوه های عالم را خاموش می کند گر چه عشقت جان معشوق را می سوزاند و می سوزاند ...و لاتبرد ابدا .... قبل از مرز .. @masoome_sharif