- بخشی از توبه‌نامه های شهید ۱۳ ساله : بار خدایا از کارهایی که کرده‌ام به تو پناه می‌برم از این که . . از این که حسد کردم . از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی‌دانستم . از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم . از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم . از این که مرگ را فراموش کردم . از این که در راهت سستی و تنبلی کردم . از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم . از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم . از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند . از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم . از این که دیگران را به کسی خنداندم ، غافل از این که خود خنده‌دارتر از همه هستم . از این که لحظه‌ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم . از این که در مقابل متکبرها ، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع ، متواضع‌تر نبودم . از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم . از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید . از این که نشان دادم کاره‌ای هستم ، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند . از این که ایمانم به بنده‌ات بیشتر از ایمانم به تو بود . از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم ، غافل از این که تو بهتر از دیگران می‌نویسی و با حافظه تری . از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم . از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند . از این که از گفتن مطالب غیرلازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم . از این که کاری را که باید فی سبیل‌الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم‌ . از این که نماز را بی‌معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود ، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. از این که بی‌دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم . از این که " خدا می‌بیند " را در همه کارهایم دخالت ندادم . از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به نشنیدن زدم . از ... و ...» - شهید علیرضا محمودی پارسا - ‹‹ مستِ‌اباالفضل¹³³ ››