با این همه، همچنان معتقدم بهترین کار آن است که از فرصت پیش آمده حسن استفاده را به عمل آورده و به تفصیل راجع به زیر و بم تاریخ دوران بعد از انقلاب گفتگو کنیم تا مسائل به صورت روشن و واضح در پیش روی افکار عمومی قرار گیرد. در واقع هنگامی که جنابعالی میفرمایید علیرغم تمامی مشکلات و موانع موجود بر سر راه طی سالیان گذشته، رهبری میبایست شیوهای در مدیریت امور به کار میبست که امروز گرفتار این آشفتگیها نمیشدیم، جا دارد برای تنویر افکار عمومی دقیقاً توضیح بفرمائید رهبری در امور مختلف میبایست چه شیوهای را به کار میبست. برای روشن شدن منظورم، دو سه مثال میزنم:
یکی از مسائل مهم در طول سالهای گذشته، فعالیتهای ایران در عرصه هستهای بوده است که پیامدهای مختلفی را در پی داشته است. به نظر شما رهبری دقیقاً میبایست چه شیوه و سیاستی را در این مورد به کار میبست؟ آیا اصلاً از ابتدا نمیبایست به سراغ این موضوع میرفتیم؟ آیا وقتی رفتیم و مقداری پیشرفت کردیم و آمریکا از طریق منافقین جاسوس متوجه ماجرا شد و از ما خواست از ادامه حرکت در این مسیر خودداری کنیم، میبایست بلافاصله به حرفش گوش میدادیم و همانند لیبی بار و بنه هستهای را جمع میکردیم و تحویلش میدادیم؟ آیا میبایست بیاعتنا به تهدیدهای آمریکا و حتی در اعتراض به این تهدیدات از انپیتی خارج میشدیم؟ آیا میبایست وارد مذاکرات برجام میشدیم؟ آیا میبایست بعد از زیر پا گذاردن آن توسط ترامپ، ما هم از آن خارج میشدیم؟ آیا اینک با توجه به مجموعه شرایط موجود، مجدداً وارد مذاکرات با آمریکا و شخص ترامپ بشویم؟ بالاخره از نظر شما چکار میبایست بکنیم؟
یا مثلاً تحریمهای آمریکا علیه ایران واقعیت دیگری است که طبعاً آثار و تبعات خاص خود را بر اقتصاد کشورمان گذاشته و موجب بروز تورم و فشار بر اقشار مختلف شده است. این مسأله بویژه مورد توجه جنابعالی نیز در این نامه قرار داشته است. آیا رهبری میبایست با مشاهده آثار اقتصادی تحریم، سیاست کوتاه آمدن و تسلیم در برابر آمریکا را در پیش میگرفت؟ آیا ایمان و باور رهبری به توان داخلی در حوزه علم و فناوری و اقتصاد، نادرست بود و باید چشم به دست بیگانگان میدوختیم؟ آیا مطرح شدن اقتصاد مقاومتی از سوی رهبری و تصویب سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی کار درستی بود؟ آیا توصیه رهبری به قطع وابستگی اقتصاد کشور از خام فروشی نفت و پیگیری این مسأله طی سالهای متمادی، تدبیری کارشناسانه نبود؟ آیا تأکیدات مکرر رهبری بر بهره گیری دولت و مردم از کالاهای تولید داخل، سیاست نادرستی بود؟ و آیا اختصاص نام سال در طول یک دهه گذشته به عناوین اقتصادی مختلف و بویژه سال ۹۹ به جهش تولید و تأکید به همه مسئولان برای تحقق عینی این مسأله در این سال، اقدامی مناسب نبود؟
و یا مثلاً در مورد سیاستهای منطقهای، آیا ایران میبایست فارغ از هر آنچه در منطقه غرب آسیا میگذرد، سرش را زیر میانداخت و اصلاً خودش را به خواب میزد؟ آیا تشکیل محور مقاومت کار درستی بود؟ آیا بعد از اشغال عراق توسط آمریکا، ایران میبایست بیتفاوت نسبت به آنچه در عراق میگذرد، اجازه میداد تا آمریکا عراق را جولانگاه خود قرار دهد؟ آیا حمایت ایران از حزبالله به عنوان یک جنبش ضدصهیونیستی و تلاش در جهت تقویت آن اقدامی مناسب بود یا آنکه میبایست چشم خود را بر طرحها و نقشههای صهیونیستها برای منطقه و کشورهای اسلامی فرو میبست و کار به خیر و شر آنها نداشت؟ آیا بعد از به راه افتادن جریانهای تکفیری در سوریه که با هدف از بین بردن محور مقاومت صورت گرفته بود، رهبری میبایست دستور مقابله با آن را صادر میکردند یا آنکه میبایست اجازه میدادند خاورمیانه جدید مطابق طرحها و سیاستهای آمریکایی و صهیونیستی شکل گیرد؟ آیا بعد از قدرتگیری داعش در سوریه و عراق و بویژه تشکیل حکومت داعشی به مرکزیت موصل، نیروی قدس سپاه میبایست به جنگ با آن برمیخاست و یا اینکه اصلاً بیخیال داعش، همگی دسته جمعی راهی شمال میشدیم و جوج میزدیم با نوشابه!
ادامه مطلب 👇