🔹اگر بخواهیم واژه گفتمان را با دقّت و حسّاسیت به کار ببریم، دولتها شاید در بستر یک گفتمان شکلیافته، بتوانند به نشر و بسط آن گفتمان کمک کنند، امّا هیچگاه منشا گفتمانی نبودهاند. در تجربه تاریخی سه دهه پس از جنگ، مطابق دیدگاه رهبری، تنها دو گفتمان «عدالت» و «تولید علم» امکان پذیرش اجتماعی در جمهوری اسلامی را یافته است و از قضا هر دو گفتمان، بیش از آنکه منشا «دولتی» داشته باشد، منشا «دانشجویی و دانشگاهی» داشت؛ یعنی سرآغاز و نقطه تولّد آن دولت مستقر نبود، اگرچه دولت مستقر در در بسط و تثبیت آن نقشآفرینی جدّی داشت. به استثنای این موارد، کدام دولت در جمهوری اسلامی ایران توانست طی یک تجربه هشت ساله، گفتمانی را به اجماع عمومی مردم یا نخبگان ایران برساند؟ در تقسیم کار واقعی شکلیافته در جمهوری اسلامی، دولتها گفتمانساز نبودهاند و اگر قدمی برای تغییر گفتمان عمومی کشور برداشتهاند، از عهده چنین کاری بر نیامدهاند.
🔸«گفتمانهای دولتساخته»، همواره با ارایه روایتی از نیاز و ضرورت خاصّی را که در یک برهه زمانی در کشور شکل گرفته بود، پاسخ آن نیاز را در شعار و مجموعهای از گزارهها صورتبندی کردهاند. دولت پنجم، ضرورت و نیاز به سازندگی را در شکل خاصّی از «توسعه تکنوکراتیک» پاسخ داد؛ دولت هفتم، جامعه به تنگ آمده از قفس آهنین تکنوکراسی را به «توسعه سیاسی» و خوانش خاصّی از آزادی فراخواند؛ دولت نهم که در پیِ گفتمان عدالت برآمده بود، در ادامه راه خود (در دولت دهم)، تصوّر میکرد میتواند با «مکتب ایرانی» شکافهای سیاسی و اجتماعی آن روز را التیام بخشد؛ دولت یازدهم در شرایط تحریم اقتصادی که جامعه آن را نشئتگرفته از فقدان خرد سیاسی در سیاست خارجی و ستیز با غرب میفهمید، خوانش خاصّی از شعار «اعتدال» و «تدبیر» را بر سر دست گرفت؛ این تجربهها اگرچه سطحی از تاثیر بر ریلهای اداره کشور بر جای گذاشتهاند، اما هیچیک موفق به استقرار گفتمانی در کشور نشدهاند.
🔹دولتها همواره در صدد «برساخت» گفتمانی بودهاند که در رویارویی با واقعیت جمهوری اسلامی و جامعه ایران، به علت ناسازگاری با بافت جمهوری اسلامی و جامعه ایران، در نهایت با پنجهکشیدن به صورت حاکمیت و جامعه ایران و زخمی و خسته شدن خود دولتها فیصله یافته است. ما همواره با دولتهایی رو به رو بودهایم که خسته و زخمی و زخمزده، صحنه را به دولت بعد واگذار کردهاند. البته جمهوری اسلامی راه خود را بر روی مخروبه گفتمانهای دولتساخته، پیش برده است و شعار اصلی هر دولت را به گونهای استحاله و در خدمت خود به کار گرفته است. سازندگی، آزادی، مردمسالاری، عدالت و اعتدال هنوز در متن جمهوری اسلامی حاضرند، امّا نه به معنایی که دولتها در صدد برساخت آن بودهاند.
🔸دولت سیزدهم در شرایطی بر سر کار آمد که نوعی سستی و زوال در آرایش سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور پدید آمده و همزمان نشانهها و جوانههای نوعی نظم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جدید ظاهر شده است. وضعیت زمانی بغرنجتر میشود که توجّه کنیم، نظم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان پیرامون ایران نیز در سراشیبی زوال قرار گرفته و نشانههای نظم جدید ظاهر شده است. فهم اینکه روند تحوّلات و برآیند نیروهای کنشگر صحنه، در ایران و جهان، رو به چه سمتی است، بسیار دشوار شده و دولت سیزدهم در چنین شرایطی «بیشعار» و «بیگفتمان» به میدان آمده است. در وضعیت امروز ایران و جهان، کسی را سراغ ندارم که ادّعایی در باب اشراف و تسلّط بر روند تحوّلات داشته و یا روایتی عرضه کرده باشد. به جز احتمالات و گمانههایی اجمالی و پراکنده، «روایت» پرقدرتی از روند تحوّلات وجود ندارد. این خلا روایت، نه از سر ضعف داده، اطلاعات یا قدرت تحلیل تحلیلگران، بلکه از پیچیدگی درک معادله تغییرات حکایت دارد.
ادامه ⬇️⬇️