از روي تجربه و عبرت بفهمد و با جلوگيري خويشتن از معصيت، از ارتکاب آن خودداري نمايد تا آنگاه که به حد اعتدال خود رسيد و پيکرش راست شد استکبار، وجودش را احاطه نمود و از مسير حق رميدن گرفت و بي پروا به خبط و خطا افتاد. با دل و هوي و هوس (براي زندگي خود) آب کشيد. کوشش و حرکات مشقت بار براي دنيايش صرف کرد. براي تحصيل لذايذ عيش و طربش با تفکر خام درباره نيازهايش. (اين غافل مست براي زندگي خود) مصيبتي را احتمال نمي دهد و محاسبه نمي کند و هيچ ترسي او را به خشوع وادار نمي سازد. (با اين غفلت تباه کننده) در فتنه و لغزش فريبنده خود ديده از اين جهان بربست. در حالي که زماني محدود و ناچيز در حيات لغزنده خود، زندگي کرد، نتيجه اي از نعمتهاي خدادادي نگرفت و فريضه لازم را به جاي نياورد. و ناگهان اندوه ها و ناگواريهاي مرگ با اينکه هنوز سوار مرکب سرکش خودکامگي بود و راه شادي و خوشي مي نورديد، بر سرش تاختن گرفت. در اين هنگام در حيرتي بي سابقه فرو مي رود و در امواج متلاطم درد و شکنجه ها شب بيداري مي کشد (از اين پس) انبوه دردها و بيماريها بر سرش فرود مي آيند و (او توانائي دفع آنها را از دست داده) در ميان برادري همتا و پدري مهربان و مادر و خواهري که واي مرگ آنان را به شيون درآورده و در اضطراب شديد به سينه هاي خود مي کوبند. در اين حال (اين انسان که زندگيش لحظات نهائي خود را سپري مي کند) فرو رفته در سکرات رنج آور، موت و شدائد موجب قطع اميد و ناله ضعيف و دردناک و کشش سخت نفسهاي حال احتضار و رانده شدن مشقت بار از اين دنيا سپس آن تازه چشم پوشيده را (پس از طي آن ناگواريها) با کمال ياس و انقطاع از اين دنيا در کفن هايش پيچيدند و بي آنکه مقاومتي از خود نشان دهد... ••✾•🍃🌺🍃•✾•• 🆔@matalebevijeh