صدای مادر در گوشم میپیچد و تندتند آماده میشوم. در را کھ باز میکنم، عمو در راهرو
منتظرم ایستاده است. از ھتل خارج میشویم و نسیم صبحگاھی بھ صورتم میخورد
حرم خلوت است و روزھای شلوغ اربعین را انتظار میکشد. این زیارت با زیارتھای قبلی ام
فرق دارد؛ بھ زیارت امام رضا (علیھ السلام) کھ میرفتم، فقط دلم میخواست غرق مھربانی
کردم. اما در حرمامام بشوم و خودم را رھا کنم در دریای بیکرانش. احساس راحتی و رھایی می
امیرالمومنین (علیھ السلام) احساس میکنم مقابل یک کوه ایستاده ام. کوھی کھ از یک سو جلال
و جبروتش باعث میشود سر بھ زیر بیندازم و ترس شیرینی در دلم بیافتد و از سوی دیگر، دلم
میخواھد خودم را در آغوش حمایتش رھا کنم و بھ استواری اش تکیھ بزنم. پدر یعنی ھمین؛
آنقدر دوست داشتنی هست کھ ھیبت و جلالش ھم دل میبرد.ترکیب ھیبت و محبت؛ جلال و جمال.
حتی ترسیدن از او ھم لذت دارد؛ وقتی بھ این فکر میکنی کھ با وجود قدرت بازوانش، دلش نرم
است و طاقت دیدن ترست را ندارد و اگر ببیند وحشت زده ای، نوازشت میکند. وقتی بھ این فکر
میکنی کھ ظاھرش ھول در دل میاندازد و لبخند میزند کھ دلت آرام شود. و چھ تکیھ گاه
خوبیست این امام برای یتیمی مثل من ! برای ھمین است کھ وقتی وارد شدم، تنھا جملھای کھ بھ
ذھنم رسید ھمین بود
سلام بابا
ترس و اضطراب رهایم نمیکرد و دور شدن از ایران وقتی ایران را بھ مقصد آلمان ترک کردم
و سرزمین مادری قلبم را بھ درد می آورد؛ درحالیکھ ھنوز وارد این ماجرای پیچیده امنیتی
نشده بودم و ترس جانم را نداشتم. تمام وقت در فرودگاه و موقع سوار شدن بھ ھواپیما و پرواز
و فرود، دلم میخواست برگردم. اما از وقتی زمان پرواز بھ نجف را فھمیدم، دلم میخواست
خودم بال دربیاورم و تا نجف پرواز کنم. تمام گیتھا و سالنھای فرودگاه را با شوق قدم
برمیداشتم و از پلھ ھای ھواپیما کھ بالا میرفتم اشتیاقم بیشتر میشد. اصلا انگار روحم زودتر
از تیکآف ھواپیما، بھ سمت نجف پرواز کرد. اصلا احساس نمیکردم از خانھ و سرزمینم دور
میشوم و الان ھم احساس غریبی ندارم و انگار در ایران ھستم. با اینکھ بیشتر عربی حرف
میزنند، اصلا احساس بیگانگی ندارم؛ شاید چون در خاک عراق یک خانھ پدری ھست برای
تمام مردم دنیا
سرم را تکیھ داده ام بھ دیوار حرم و سوره تین را تکرار میکنم؛ نمیدانم چرا. تابھ حال آنقدر
درباره این سوره فکر نکرده بودم. دیشب کھ ھتل بودیم، تفسیرش را در اینترنت پیدا کردم و
خواندم. تمام حیات آدم را میشود ھمینجا خلاصھ کرد. خدا بھ بھترین شکل آفرید، آنکھ کارش
نقص دارد انسان است کھ میتواند پَستترین باشد یا ھمانکھ خدا خواستھ است
ادامه دارد ....