سیب ذوق کرد چاقوی تو سیب را سر بُرید خون سیب روی دست های تو چکید هیچ کس ولی خون سیب را ندید * در دهان تو سیب ذوق کرد از ته دلش عجیب ذوق کرد * سیب تکّه تکّه شد تمام شد ولی شاد بود مثل قطره ای که می رسد به رود * سیب سرخ رو سفید شد او به آرزوی خود رسید آخرش در دهان تو شهید شد