▫️تعابیر"کالمیت بین یدی الغسال" و "خضر و موسی"برای بیان نسبت به استاد و سالک در عرفان شیعه چقدر صحیح و دقیق است؟ 🔺این تعابیر ابعاد شاعرانه دارد.یعنی یک ظاهری دارد و یک باطنی.منظور از مثل مرده در بین غسال این است که نهایت تسلیم را میخواهد بیان کند که در برابر استاد لازم است.اما اصل سیر و سلوک با اراده و اختیار شخص انجام می شود.چه بسیار کسانی که بر اثر سوء اختیار سقوط می کنند.پس مثل میت نیستند،بلکه اختیار دارند.استاد راه را نشان می دهد،برنامه را متناسب ظرفیت و استعداد شخص بیان می کند،از اینجا به بعد به عهده سالک است که درست عمل کند.گاهی سالک چنان نیکو و خالصانه عمل می کند که استاد راهم به اعجاب وا می دارد.داستان زید بن حارثه و پیامبر را در مسجد همه شنیده اند،بروید و آن روایت را دوباره بخوانید،پیامبر از اینکه زید می گوید به یقین رسیده ام تعجب می کند،از او نشانه های یقین را می پرسد،او می گوید و پیامبر می فرمایند کافی است ادامه نده. 🔹تشبیه خضر و موسی هم همین است،یک تشبیه ابعاد شاعرانه ای دارد،منظور این است که در سلوک و در برابر استاد باید صبور باشی و از آنچه استاد دستور میدهد سوال نکنی،حقایق به تدریج برایت فاش می شود.باید اول بروی تا برسی و ببینی.اما اگر منظور خضر و موسی را به معانی ظاهری آن در نظر بگیریم و بگوییم اگر استاد بی گناهی را هم زد و کشت تو نباید چیزی بگویی،به هیچ وجه قرآن چنین اجازه ای نمی دهد. 🔸اگر به داستان موسی و خضر برگردیم،معلوم می شود که موسی در مواجهه با خضر اشتباه نکرده است.اعتراض های او کاملا به جا بود.بخصوص در موردی که قتل اتفاق افتاد.این نشان میدهد که یک پیامبر بزرگ الهی که معجزات بی شمار دارد،تحمل نمی کند که در برابر او خلاف شرع صورت بگیرد،حتی اگر خداهم کسی را به عنوان عالم معرفی کرده باشد،پیامبر خدا از او سوال می کند که این چه کاری است.حضرت موسی درست عمل کرد. 🔻خضر به معنای کسی که فراتر از شرع و حجت ظاهر عمل می کند،محکوم به گمنامی است.او نمیتواند مشهور و عادی زندگی کند.قرآن می گوید،این راه راهی مخفی است.خضر نمیتواند استاد کسی باشد.حتی استاد پیامبر بزرگی که کلیم الله بود و با خدا سخن می گفت و خداوند با او خصوصی و زیر گوشی راز می گفت"فقربناه نجیا"حتی خضر نمیتواند استاد چنین کسی باشد.سبک زندگی خضری سبک زندگی استاد سلوک نیست.او راه را می رود و فراتراز شرع و به موجب آن باید مخفی و ناشناخته زندگی کند و صلاحیت استادی ندارد.حضرت خضر خیلی عالم است،اما استاد نیست. 🍂استاد باید اسوه و الگو باشد،بنابراین باید در معیار عقل و شرع بگنجد.بتواند راه را از بی راهه نشان دهد،نه اینکه راه و بی راه را با هم بیاموزد.از قرآن میفهمیم که خضر استاد نیست.این موضوع دست مایه فساد در بسیاری از فرقه های صوفیه و عرفان های دروغین شده است.بسیار هستند که با همین تعبیر خضر و موسی به اسم استاد عرفان فسادهایی برانگیخته اند و مسائلی ایجاد کردند که دیگر پشیمانی سودی نداشت.بعضی از همین خضرها به خاطر همین جرایم متعدد اعدام هم شده اند.اگر کسی فکر میکند خضر است،بداند که موسی هایی هستند که از او سوال می کندد و اگر نتوانند پاسخ بدهند و نتوانند،مثل خضر پا بر امواج دریا بگذارند و بگریزند،حکم شرع درباره آنها اجرا خواهدشد. ☘داستان موسی و خضر بسیار آموزنده است.اما ما باید تعابیر عرفا را درست بفهمیم و ظاهر و باطن آن را تشخیص دهیم و لطایف و اشارات آنها را دریابیم و فراموش نکنیم که در طول تاریخ همواره عرفانی بزرگ و خود ائمه علیهم السلام تاکید داشته اند بر عقل و شرع و این معیاری است که قرآن بر آن تاکید دارد و هم تاکید بر عقل و هم تاکید بر اینکه همه پیامبران آمدند و یک سخن داشتند"فاتقوا الله و اطیعون"